2777
2789
عنوان

نمیدونم واقعا با این شوهرم چیکار کنم دیگه

| مشاهده متن کامل بحث + 111369 بازدید | 744 پست
قراه بریم همین این هفته ولی میدونم مامانبزرگشو هم قراره بیاره هم برش گردنه باز بیاره خونمون

شوهرت خیلی حال بهم زنه باید ی جوری حالش رو بگیری بهش بی اعتنا باش از وجود مادر بزرگها هم ب نفع خودت استفاده کن بچه رو بذار پیش مامان بزرگ برو باشگاه خرید روزی دو ساعت بچه رو بذاری پیششون فرار میکنن

مگه زن و شوهر شبا کنار هم نمی‌خوابید؟موقع خواب بهش بگو که داری اذیت میشی،اگر تنها بودین خیلی بیشتر میتونستی بهش برسی و سرویس بدی.با مردا نمیشه کل انداخت،باید خرش کنی،نازش کن،بگو خیلی دوسش داری و دلت میخواد توی خونه راحت باشی،ی خرده حرفای قشنگ بزن،آخرش هم خواهش کن مادربزرگش رو ببره،اگر بخوای باهاش بحث کنی بدتر باهات لج میکنه

من دو سال تمام بیهوده یه مسیر طولانی رو برای درمان حضوری پسرم می‌رفتم که بی نتیجه بود.😔 الان  19 جلسه گفتاردرمانی آنلاین داشتیم و خودم تمرین میگیرم و کار میکنم. خدارو شکر امیرعلی پیشرفت زیادی داشته 😘

اگه نگران رشد فرزندتون هستین خانه رشد  عالیه. صد تا درمانگر تخصصی داره و برای هر مشکلی اقای خلیلی بهترین درمانگر رو براتون معرفی میکنن من از طریق این لینک مشاوره رایگان گرفتم، امیدوارم به درد شما هم بخوره

عزیزم والا خیلیم غیرقابل باورنیست منم نزدیک به ۴ ساله ازدواج کردم شوهرم گفت بیا خونه مامانم اینا زند ...

من يك كامنت گذاشتم

٢ نفر مثل شما گفتن ماهم..بقيه هم مثل من براشون غير قابل باور هست..كلي لايك شده كامنت

چرا بايد بريم توي ي اتاق با كسي زندگي كنيم؟ خب ميمونم

توي اتاق خونه باباي خودم..

شايد بگيد دوسش داشتم، عاشق بودم و اينا

خب اين عشق رو خيلي ها تجربه كردن

ولي دليل نميشده بتونم قبول كنم..

ولي ديگه الان زمان اين نوع ازدواج ها نيست


💕

یه خورده هم به حضور شون بی اعتنا باش، لباس‌های لختی بپوش هرجاشوهرت خوابید جلوچشم شون برو بچسب بهش، کم محلی کن دیگه مهمون حسابشون نکن، غذانپز،بگو شوهرت از بیرون بخره،ازسرکار میاد بگو برواملت بپزبرامون،خونه رو جارو نکن یه سره بشین جلوی تلویزیون

دعواتون شدنترس صداتوبگیر سرت

وقتی آشپزخونه ای هی آروم آروم غربزن که مادربزرگه بشنوه

شوهرت ببینه بی حرمت میشن آدم میشه

ظرفاتو هم تندتندنشور،قشنگ بزار جمع بشه یه کوه که شد بشور

فقط نگران نبایدبشی که پشت سرت چی میگن وگرنه کلاهت پس معرکه ست خودتون مهمیدنه حرف مردم 

هی بگی صفه میزارن اونوقت دیگه هی خانم باش ببخش بزار سوارت بشن


۳ ماه از زایمانم گذشته حتی نزدیکیم نیومدهنمیدونم درک کنی یا نه یکی باید همدمه آدم باشه بعده زایمان ک ...

منم مثل شمام 50 روزه زایمان کردم 40 روز درگیر زردی بچم بودم الانم که خوب شده چه اون موقع چه الان شوهرم سمتم نمیاد نمیدونم چرا حس میکنم یه کاسه ای زیر نیم کاسه اش عه

ی جوری از زندگی هاتون تعریف میکنید انگار یکی ت. فنگ گذاشته پشت کله تون که با فلاکت زندگی کنید 

واقعا نمی‌تونید از حقوق اولیه تون دفاع کنید یا با نفهم وصلت کردید؟! که اگر با نفهم وصلت کردید هم باز موندنتون توو اون زندگی جای سواله 

واقعا فهمیدم بچست چند بار اینکارو کردم ولی دیدم مامانبزرگه تعریف میکنه به اینو اون که رفته بیرون بچر ...

اتفاقا بگه بهتره بقیه می شنون گوششو پر می کنن که مگه دایه ای مگه پرستاری مگه کارگری و از این حرفا بعد به خودش میاد جمع می کنه میره

بعدم خسته میشه بلاخره مگه تا کی می خواد بمونه یا مادرش تا کی شبا می خواد بیاد؟ یه جایی می برن دیگه

البته من فکر نکنم‌ شوهرت از لجبازی اینکارو کنه از روی استرسه احتمالا فکر می کنه نکنه بچه طوریش بشه و شما کاری از دستتون برنیاد اینطوری دلش گرمه که یکی هست اینم نوعس افسردگیه بعد از زایمانه البته برای مردا

تا حالا شده حس کنی خدا داره پا به پات اشک می ریزه؟اون موقعی که حاجتی داری و به صلاحت نیست و بی تابی می کنی میگی خدایا آخه چرا؟خدا برای غصه خوردنت برای عجول بودنت برای بی تابیت پا به پات اشک می ریزه . من این لحظه رو حس کردم 💛🧡❤

ببخشید که اینو میگم ولی شوهرت مشکلات وسواسی شخصیتی داره مثل لجبازی خیلی خیلی شدید ک حتی ب خودش هم داره اسیب میزنه چه برسه ب زن و بچه و دیگران ینی نمیفهمه داره چیکار میکنه و باید حتما روانشناس چکابش کنه و اگر خودتو با نمیدونم این چه مدلشه چیکار کنم سرگرم کنی چند سال میگذره و هیچ نمیفهمی بچت کی بزرگ شد خودت کی پیر شدی اگر مشاوره خوب نری تهش جدایی اصل مطلب رو همین الان بهت گفتم چون با همچین مدل مردی زندگی کردم

ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792