2777
2789
عنوان

نمیدونم واقعا با این شوهرم چیکار کنم دیگه

| مشاهده متن کامل بحث + 82079 بازدید | 661 پست
یه بارم بهش گفتم فلان چیزو میخوام بکن برام گفت با پررویی من اوردمت خونت دیگه به حرفت نمیخوام گوش بدم

شوهرت خیلی بچگانه رفتار می‌کنه

با زبون خرش کن

یا ببین رگ خوابش چیه

خودتون هم به اطرافیان بگید ممنون بابت زحماتتون از این به بعد خودم میتونم به بچه برسم

منم تقریبا شرایطم مث تو بود یا منو میبرد خونه مادرش همش یا میومدم خونم مامانشو میاورد باهامون مامانشم هرچی میگفت من کار و زندگی دارم خودم شوهرم میگفت گناه داره کمکش کن دیگ دلش میسوخت میموند پیشم

منم افسردگی بعد زایمان داشتم کارم شدع بود همش گریه گریه شیرمم خشک شد ب مرور خیلی اذیت شدم خلاصه 

ینی بگن بدترین خاطرات زندگیت چ روزایی ان اون روزارو مرور میکنم

تهش قراره بمیریم. پس بذار از زندگی کردن نترسیم.ها؟ ریسک کنیم.بدویم.برونیم.گریه کنیم.بخوریم زمین.گم بشیم.موزیکامونو گوش بدیم.کتاب بخونیم.فیلم ببینیم.سفر کنیم.مشت بخوریم.جریمه بشیم.چک بخوریم.بخندیم... .         زندگی کنیم . 🤍⛓️.              

بچه یه چیزی تو دلم مونده نگم میترکم😍

جاریمو بعد مدت‌ها دیدم، انقدرررر لاغر شده بود که شوکه شدم! 😳

پرسیدم چی کار کرده تونسته اون لباس خوشگلشو بپوشه تازه دیدم همه چی هم می‌خوره!گفت با اپلیکیشن "زیره" رژیم گرفته 
عید نزدیکه و منم تصمیم گرفتم تغییر کنم. سریع از کافه بازار دانلود کردم و شروع کردم، تازه الان تخفیف هم دارن! 🎉

شما هم می‌تونید با زدن روی این لینک شروع کنید

۲۰ صفحه جلو اومدم خیلی سعی کردم جلو خودم رو بگیرم و بهت توهین نکنم اما نه دیدم نمیشه 

به شدت احمقی اسی! واقعا خواهرانه دلم میسوزه برات اما شدیدا احمقی! که این شرایط و این رفتار رو تحمل کردی و هنوزم به فکری که شوهرت ناراحت نشه عصبی نشه و... 

خب بشه به درک! مگه اون شوهر عقده ایت به این فکر کن که زن زائو ش که بچه شو بدنیا آورده تحت شرایط جسمی و روحیه سختی هستش رو درک کنه و همراهش باشه؟ نه! عین یه کثافط رفتار کرد باهات ... جز اینکه نیاد سمتت خانوادش روهم ریخت سرت و به این فکر نکرد که شاید اصلا یه روز رو بخای آروم و راحت و تنها باشی .... میدونی چرا فکر نکرد؟ چون زبون نداری از خودت دفاع کنی چون به فکر ناراحت شدن بقیه ای تا خودت ! 

یکسر داری از مادرشوهر و مادربزرگش دفاع میکنی که نه اونجور نیستن و فلانن! اونا یه زن گنده ی میانسال و پیرن! خودشون شوهر دارن زایمان کردن... هم میدونن رابطه جنسی چیه هم تنهایی زن شوهر چیه و... 

اگه مادرشوهرت ادم بود گوش پسرش رو میچید و بجا اینکه بیاد هر شب خونتون میگفت کنار زن و بچت باش... یا خودش مادربزرگت رو میبرد تنها باشید ... یا هم حداقل براشون سوال میشد و ناراحت کننده بود که چرا پسر و عروسم کنار هم نمیخوابن اصلا نیاز پسرم چطور برطرف میشه؟؟؟

پس ببین چقدر ساده ای که اونا رو به خودت دوست فرض کردی! 

یا شوهرت یه خیانت کار آشغاله و سرش یه جا دیگه گرمه 

یا همین مامانش نشسته گوششو پر کرده ، چون از اون خونه رفتی و دیگه احتمالا کاراش مونده سر خودش 

یا هم شوهرت یه روانی عقده ایه و میگه این زن هیچ پشتوانه ای نداره پس میتونم هر رفتاری باهاش بکنم 

تحت هر شرایطی مقصر خودت و خانوادتن که یه ذره از خودتون محکم بودن نشون ندادین 

حالا بازم بشین فکر کن که نکنه شوهرم عصبانی شه 

سلام، من تجربه زندگی متاهلی را ندارم، ولی به نظرم حتما حتما باید اقدام کنی و با این شرایط برخورد کنی ...

اگه یه روز ازدواج کردی اینو آویزه گوشت کن هرچی شد تا وقتی صد در صد مطمئن نشدی میخواس جداشی هیچی از مشکلاتت رو نه با احدی از خانواده خودت نه خانواده شوهرت مطرح نکن این بزرگترین اشتباهیه که یه زن و شوهر میتونن بکنن 

خب چ ربطی به مادربزرگش داره اونو آورده مادرشوهرت این وسط چرا؟مردا کس...بخدا دو تا آدمم ببینن بدتر...یه دعوا راه بنداز اخم و تخم کن برو تو اتاق بره خونه مادرشوهرت مادربزرگ شوهرت

ببین برین شهرستان اگر دیدی همسرت به مادربزرگش میگه بیا بریم باهامون بگو فلانی من میخوام بمونم چندروز ...

ازز چیزی نمیترسم دوست ندارم خانوادم از دعواو قهرمون چیزی بدونن فقط اونارو مراعات  کردم

خودت کمکم کن🌹

ازز چیزی نمیترسم دوست ندارم خانوادم از دعواو قهرمون چیزی بدونن فقط اونارو مراعات کردم

کارت درسته

نه همیشه

باید بدونه پشتیبان داری

خانوادت پشتتن

اولش میگفتی به پدرت

حالش رو میگرفت

تا اینجا پیش نمیومد


وظیفه قانونی و شرعیش بوده تو رو ببره خونت

یعنی جی برا این ادا میاد

ﭼﻮﺏ ﺗﻨﺒﻴﻪ ﺧﺪﺍ ﻧﺎﻣﺮﺋﻴﺴﺖ …ﻧﻪ ﻛﺴﻲ ﻣﻴﻔﻬﻤﺪ ,ﻧﻪ ﺻﺪﺍﻳﻲ ﺩﺍﺭﺩ …ﻳﻚ ﺷﺒﻲ ﻳﻚ ﺟﺎﻳﻲ …ﻭﻗﺘﻲ ﺍﺯ ﺷﺪﺕ ﺑﻐﺾ ,ﻧﻔﺴﺖ ﻣﻴﮕﻴﺮﺩ …ﺧﺎﻃﺮﺕ ﻣﻲ ﺁﻳﺪ …ﻛﻪ ﺷﺒﻲ ﻳﻚ ﺟﺎﻳﻲ …ﺑﺎﻋﺚ ﻭ ﺑﺎﻧﻲ ﻳﻚ ﺑﻐﺾ ﺷﺪﻱﻭﺩﻟﻲ ﺳﻮﺯﺍﻧﺪﻱ …ﺁﻥ ﺯﻣﺎﻥ ﻓﻜﺮ ﻧﻤﻴﻜﺮﺩﻱ ﺑﻐﺾﭘﺎﭘﻲ ﺍﺕ ﺧﻮﺍﻫﺪ ﺷﺪ …ﻭ ﺷﺒﻲ ﻳﻚ ﺟﺎﻳﻲ …ﻣﻴﻨﺸﻴﻨﺪ ﺳﺮ ﺭﺍﻩ ﻧﻔﺴﺖ …ﻭ ﺗﻮ ﻫﻢ ﺑﺎﻻﺟﺒﺎﺭ …ﻫﺮ ﺩﻗﻴﻘﻪ ﺻﺪﺑﺎﺭ …ﻣﺤﺾ ﺁﺯﺍﺩﻱ ﺭﺍﻩ ﻧﻔﺴﺖ …ﺑﻐﺾ ﺭﺍ ﻣﻴﺸﻜﻨﻲ …ﺁﺭﻱ , ﺍﻳﻦ ﭼﻮﺏ، ﭼﻮﺏِ ﺧﺪﺍﺳﺖ .
اخه شوهره من اینجوریه فقط پس شوهرایه خواهرام اینجور نیستن یا مردایه دیگه که میشناسمشون از اول میگم ش ...

به نظرم با مادرشوهرت حرف بزن بهش بگو

با گریه همه حرفاتو بزن بگو منم دخترتم از ناچاری دارم اینا رو میگم ی هفته بذارید تنها باشیم ببینم چی میشه

عجب آدمای هستن میبینن شوهرت نمیاد پیشت نمیرن

یا به پسرش نمیگه چرا پیش خانومت نمیری 

هم مادربزرگ هم‌مادرشوهر

شوهرت خیلییی عجیبه آدم خاهرش بیاد ۱۰روز خونش بمونه شوهرش باشه خجالت میکشه معذب میشه بعد اینا....

حس میکنم شوهرت از تنهایی با تو فرار میکنه

بهش بگو مرد هستی بگو حرف حسابت چیه نه که هی خانوادت بیان اینجا نتونم به کارام برسم یا راحت باشم تو خونه خودم

ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792
داغ ترین های تاپیک های امروز