واقعا عذاب میکشیدم
جهنم واقعی
از زتدگی سیر شده بودم
با گریه و ضجه از خدا خواستم منو از دستش راحت کنه
غیر از مرگش هیچ راه دیگه ای نبود هیچ راهیی
باور کن وقتی خبرشو شنیدم شوک بودم همون لحظه انقدر سبک شدم انگار از قفس و زندان آزاد شدم
وصف نشدنی
ولی خب مرگ دست خداست شاید بخاطر من نبوده