یه بنده خدایی
فتیش کچلی داشت
کاملا از تاپیکاش مشخص بود نمیدونم کاربرا چطور انقدر ساده بودند
و نظر میدادند
یه خوابگاه بود که یه دختر به اسم ریحان می‌ره اونجابرای تحصیل وبهش میگن برواتاق شماره ۱۷ولی اون ۶۷فکرکنم میبینه اون عددروخلاصه طبقه پنجم یه درمحکم قفل شده داشته ته راهروونبایدکسی به اونجامیرفته این می‌ره ومیبینه یه نفرم باهاش هم اتفاقیه واسمش سمیراس واین دخترخیلی کم حرف بودوهمیشه صبح میرفته وشب نیومده یبارمیادبیدارشه ریحان بره دستشویی میبینم چندتادختربرعکس تواتاق آویزون هستن وسریع سمیراروبیدارمیکنه اونم میگه توهم زدی بعداین رفیقاشویباردعوت می‌کنه وسمیراباهاش حرفاش میشه ومیبینه این دختربه طرزعجیبی دستاش درازشدوچراغاروخاموش کردوازترس فرارمیکنه می‌ره نگهبانی واونامیگن شمانبایدبه اون طبقه بری اونجا یه دخترقبلا به اسم سمیراخودشودارزده واون طبقه متروکس🥴🥴🥴
ارسال نظر شما
تاپیک های به روز شده
1 دقیقه پیش
1 دقیقه پیش
1 دقیقه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های 2 روز گذشته
داغ ترین های تاپیک های امروز