چند هفته میشه بدون هیج گونه حرفی رفت، بدون خدافظی، رابطه ی چهارساله رو تموم کرد
امشب رفته بودیم بیرون با چند نفر از دخترا
داشتیم کلیپای که مثلا خاطره انگیز بودنو نگا میکردیم
یهو یه دختره (از نزدیکان خیلی نزدیک پسره)
گفت عه جشن تولد خواهرمو ببینید
من سرمو برگردوندم نگا کنم بعد همه اون وسط بودن خوشحال دست میزدن و..
یهو چشمم خورد به پسره(همین که باهم بودیم)
دختره که کلیپ نشون میداد همه رو بهمون معرفی کرد به پسره که رسید قشنگ اسمشو گفت فلانیه
سرم در حدی درد گرفت انگار هیچی نمی شنیدم
فقط دلم خواست زار بزنم
منم دیدمش که کلی میخندید و حوشحال بود
بعد من اینجا نمیدونم از نبودش چیکار کنم... 💔
متاسفم برا خودم، متنفرم از خودم که هنوز بهش فکر میکنم💔