من مجرد هستم و به خاطر شغلم یه شهر غریب تنها زندگی میکنم، ظهر ها با تاکسی سر کار میرم ولیشب ها چون تاکسی پیدا نمیشه، پیاده برمیگردم خونه که حدود نیم ساعت طول میکشه
مشکل اینه ظهر ها هم که میخوام با تاکسی برم،خیلی سخت تاکسی پیدا میشه و کلی تو خیابون منتظر می مونم،امروز زنک زدم با بابام درد و دل کنم،بهش گفتمانی جا شهر کوچیکی هست و خجالت میکشم تو خیابون کلی منتظر تاکسی می مون،برگشت بهم گفت خب ظهر ها هم پیاده سر کار برو😐یعنی انتظار داره هم پیاده برم و هم پیاده برگردم این همه مسیر رو 🥲
قلبم خیلی شکست ،همه دوستام ماشین دارن و کنار خانواده شون زندگی میکنن،من تو شهر غریب اینطوری دست تنها موندم
همه مخارجم هم با خودمه، چند تا دندون خراب دارم ،بالای ده میلیون خرجشون شد ولی بابام یه قرون هم بهم کمک مالی نکرد