سادگی کردم
من رفته بودم دانشکده علوم پزشکی تقاضا بدم برای استخدام خدمات بیمارستان
یک خانوم بعد من اومد من نشسته بود منتظر
باهم حرف زدیم گفت منم اومدم دنبال کار خدمات خلاصه حرف زدیم اون گف طلاق کرفتم ظاهرش خیلی معمولی بود بعد گفت ی آشنا دارم منم از روی نفهمی گفتم توروخدا منو هم بسپار شمارمو دادم بهش بعد رفت بیرون با ی پسر قرتی اومدن بگو بخند میکردن گفتم کیه گف دوستمه
خلاصع اومدم الان دلم بدجور ناارومه چرا شمارمو دادم ب اون زنه حس خوبی ندارم بهش گزاشتم لیست رد ولی میترسم باز