2777
2789
عنوان

مادرشوهرم مهمونی دادمارو نگفت بیایید

| مشاهده متن کامل بحث + 2339 بازدید | 92 پست
بچه ها خیلی ناراحتم با بیمه من میرن دکتر تمام بدبختیاشون برای ماست اونوقت موقع مهمونی ها مارو جدا می ...

مادرشوهر منم همینکارو میکرد من عروس بززگه بودم وقتی ۲تا کوچیکا بودن ، منو دعوت نمیکزد ک بتونه ب اون ۲تا خوب برسه

زنکه بی خاصیت

خدایا کمک مردمان کشورم کن. 

بچه یه چیزی تو دلم مونده نگم میترکم😍

جاریمو بعد مدت‌ها دیدم، انقدرررر لاغر شده بود که شوکه شدم! 😳

پرسیدم چی کار کرده تونسته اون لباس خوشگلشو بپوشه تازه دیدم همه چی هم می‌خوره!گفت با اپلیکیشن "زیره" رژیم گرفته 
عید نزدیکه و منم تصمیم گرفتم تغییر کنم. سریع از کافه بازار دانلود کردم و شروع کردم، تازه الان تخفیف هم دارن! 🎉

شما هم می‌تونید با زدن روی این لینک شروع کنید

جاریم گفت بمن گفته من باهم دعوتشون نمیکنم اگر ازت پرسید بگو پاش درد میکنه بعد زنگ زده انشب بیایید هم ...

بگو مادرجان وقتی همه هستن خوش میگزره باشه وقتی همه بودن دعوت کن

عزیزم جاریت شاغله اگه نه برای اینکه یه موقع شماازاونایادنگیری زرنگ بازیووهمین جورمدام به سرویس دادن ...

وااای دمت گرم. من اینو بعدها فهمیدم. 😄چجوری ب ذهنتون میرسه . من مادرشوهرم فکر میکرد من ب‌جاریام یاد میدم  نگران بود سر این. بعد ده سال دید ننننخخنیررر. من دارم ازونا‌یاد میگیرم .یکبار بهش گفتم  مثل اینکه منم مثل اون یکیا‌باشم بهتره. گف‌ بیشعوری‌خوبه مگه ک مثل‌اونا میخوای‌بشی😂😂

parasoo1989@
متدرش گفت وای بقرآت خدا شاهده شما برا من خیلی عزیز تر از بقیه هستید من قصددی نداشتم پام درد میکرد هم ...

من بودم تا‌جوابمو نمیگرفتم ادامه میدادم ب سوالم. بعدازینکه گف‌شما‌تاج سرید میگفتم خب‌پس چرا جدا‌دعوت کردید هرچی میگف باز‌میگفتم مامان ما تاج سر شماام عزیز اما جواب‌ من این نیس

parasoo1989@
اگر پرسیدی بعد بیا اینجا دلیل رو بگو که مادرشوهرت چه دلیلی آورده برات ...من حس میکنم درد و دل های شم ...

به مادر شوهرم گفتم گفت من پام درد میکرد گفتم برا دونفر پات درد میکرد گفت آخه شام از بیرون گرفتیم خودشون آوردن و بردن گفتم مگه من کمک نمیکنم گفت نه کمک میکنی ولی من گفتم پام درد میکرد هرچی میگفتم حرف خودشو میزد شوهرمم گفت مادرم مقصر نیست دلش خواسته جدا دعوت کنه خونه خودشه اختیارشو داره

دلی که پراز درد است جایی برای آرزو ندارد😔 من به چشم خویشتن دیدم که جانم میرود.من از قوی بودن خستم درماندم دلم میخاد سرمو بزارم روی پای مامانم و های های گریه کنم،بقول خاله مرحومم روزگارم برخلاف آرزوهایم گذشت.اگر خدا یاری میکرد من الان دوقلوهامو باردار بودم برای من نخاست ۲۰ساله دنیا وفق مراد من نیست یه دختر عصبی و پرخاشگرم بخاطر سختی های زیادی که کشیدم

آره هم از لحاظ شغل هم وضع مالی برادر شوهرم کارمند همسرمه ولی اگه بدونی چطور رفتار میکنن انگار ما کار ...

احتمالا جاری بهت حسودی می‌کنه شر می‌کنه. مادر شوهر میخواد نبینتت که شر نشه

امشب میپرسی یانه بلاخره دلیلشو؟؟

آره پرسیدم بخون بالاتر گفتم

دلی که پراز درد است جایی برای آرزو ندارد😔 من به چشم خویشتن دیدم که جانم میرود.من از قوی بودن خستم درماندم دلم میخاد سرمو بزارم روی پای مامانم و های های گریه کنم،بقول خاله مرحومم روزگارم برخلاف آرزوهایم گذشت.اگر خدا یاری میکرد من الان دوقلوهامو باردار بودم برای من نخاست ۲۰ساله دنیا وفق مراد من نیست یه دختر عصبی و پرخاشگرم بخاطر سختی های زیادی که کشیدم

عزیزم جاریت شاغله اگه نه برای اینکه یه موقع شماازاونایادنگیری زرنگ بازیووهمین جورمدام به سرویس دادن ...

من شاغلم جاریم نه من خونه و ماشین و همه چیز دارم برادر شوهرم کارمند همسرمه همسرم حقوقشو میده مااز نظر پالی مشکلی نداریم بخدا همه فامیل میگن کاش عروسای ما مثل شما بودن

دلی که پراز درد است جایی برای آرزو ندارد😔 من به چشم خویشتن دیدم که جانم میرود.من از قوی بودن خستم درماندم دلم میخاد سرمو بزارم روی پای مامانم و های های گریه کنم،بقول خاله مرحومم روزگارم برخلاف آرزوهایم گذشت.اگر خدا یاری میکرد من الان دوقلوهامو باردار بودم برای من نخاست ۲۰ساله دنیا وفق مراد من نیست یه دختر عصبی و پرخاشگرم بخاطر سختی های زیادی که کشیدم

اصلا گله نکنی هااا فقط رفتارت رو واسه همیشه سرد کن گله کنی دفعه بعد بدتر بی احترامی میکنه

همسرم گفت بزنگ بگو منم زنگیدم گفت خداشاهده تو برام از همه عزیزتری گفتم به حرف آره تو عمل نه گفت نه بخدا من پام درد میکرد گفتم بخاطر دو نفر گفت خودشون آوردن و بردن گفتم منم کمک میکردم مگه من تاحالا شده کمک ندم دیگه بحث الکی کرد و گفت عروسای فلانی بدون دعوت میرن خونش گفتم شما همه رو دعوت میکنی انتظار داری من بدون دعوت بیام دیگه هی بحث الکی کرد

دلی که پراز درد است جایی برای آرزو ندارد😔 من به چشم خویشتن دیدم که جانم میرود.من از قوی بودن خستم درماندم دلم میخاد سرمو بزارم روی پای مامانم و های های گریه کنم،بقول خاله مرحومم روزگارم برخلاف آرزوهایم گذشت.اگر خدا یاری میکرد من الان دوقلوهامو باردار بودم برای من نخاست ۲۰ساله دنیا وفق مراد من نیست یه دختر عصبی و پرخاشگرم بخاطر سختی های زیادی که کشیدم

احتمالا جاری بهت حسودی می‌کنه شر می‌کنه. مادر شوهر میخواد نبینتت که شر نشه

نه بابا دلت خوشه ها اون جاریم و برادر شوهرم عزیز دلشن تو اگه بدونی چکارا براشون میکنه بعد جالبه اینا اصلن محلش نمیدن

دلی که پراز درد است جایی برای آرزو ندارد😔 من به چشم خویشتن دیدم که جانم میرود.من از قوی بودن خستم درماندم دلم میخاد سرمو بزارم روی پای مامانم و های های گریه کنم،بقول خاله مرحومم روزگارم برخلاف آرزوهایم گذشت.اگر خدا یاری میکرد من الان دوقلوهامو باردار بودم برای من نخاست ۲۰ساله دنیا وفق مراد من نیست یه دختر عصبی و پرخاشگرم بخاطر سختی های زیادی که کشیدم

من شاغلم جاریم نه من خونه و ماشین و همه چیز دارم برادر شوهرم کارمند همسرمه همسرم حقوقشو میده مااز نظ ...

خب دیگه بایدادامه بدی یه وقت یادنگیری خونه بخوری وبخوابی یه وقت پسرش اذیت بشه یه موقع هوس نکنی منم بلدنبودم تازه دارم یادمیگیرم بخداقبلاحتی جواب سلامم نمیداد

من بودم تا‌جوابمو نمیگرفتم ادامه میدادم ب سوالم. بعدازینکه گف‌شما‌تاج سرید میگفتم خب‌پس چرا جدا‌دعوت ...

منم ادامه دادم بحثو کشوند به اینکه عروسای فلانی بی دعوت میرن شما هم دعوتی نیست بیایید منم گفتم چطور بقیه رو دعوت میکنی به ما که میرسه بی دعوت میشه گفت نه شما عزیزید تو تاج سر منی منم گفتم به حرف آده تو عمل چیز دیگه ایه دیگه هی گفت بخدا من قصد بدی نداشتم من منظوری نداشتم و اینا

دلی که پراز درد است جایی برای آرزو ندارد😔 من به چشم خویشتن دیدم که جانم میرود.من از قوی بودن خستم درماندم دلم میخاد سرمو بزارم روی پای مامانم و های های گریه کنم،بقول خاله مرحومم روزگارم برخلاف آرزوهایم گذشت.اگر خدا یاری میکرد من الان دوقلوهامو باردار بودم برای من نخاست ۲۰ساله دنیا وفق مراد من نیست یه دختر عصبی و پرخاشگرم بخاطر سختی های زیادی که کشیدم

ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792
داغ ترین های تاپیک های امروز