واییی ابروم جلو خانواده شوهرم رفت

معلومه خانواده و محیط سنتی هست و شوهرتم از این شرایز خسته س . وارد خاله زنک بازیشون نشو شوهر منم مثل شوهرته نمیذاره کسی آرامش زندگیمون رو به هم بزنه الان جز خانواده درحه یک رفت و آمد زیادی با کسی نداریم تا اون حدی که بیان و بخوان توی همه چیزمون سرک بکشن سالی دو سه بار دعوت میکنم رسمی و تمام ..تو هم روشت رو عوض کن نهایتش اینه دوستت ندارن فدا سرت صمیمیت توی محیط های سنتی یعنی اجازه بدی درباره همخوابیت با شوهرت هم نظر بدن به نظر من ارزش نداره 

به نظره از الان میختو سفت بکوب میگی جاریم دعوا کنه اختلاف مینداره ،لباس چرا باید به کسی قرض بدی اونم جاری باید به همه بگی من لباس به هیچ کس قرض نمیدم برای خودت بده لباس قرض دادن به هرکی انرژیش میفته بتو 

نه همیشه خانواده شوهر طرفدار پسرشون هستن تا عروس

همینو اول بگو بهشون

وقتی قرار بدشون بیاد همون اول بیاد

اصلا برات مهم نباشه..بگو رو لباسم حساسم..هپاتیت سی از راه عرق هم قابل انتقاله...بگو چندشم میشه لباس کسی رو بپوشم یا کسی لباسمو بپوشه

دعوا راه بندازن شما نه رو بگو‌و‌دیگه هرکی هرچی گفت نشنیده بگیر تظاهر کن اصلا نمیدونی دارن راجع به چی حرف میزنن تا اخر دنیا که طولش نمیدن یه جا‌تموم‌میشه و اینم بگم ادما از کسایی که مقتدرن و‌حرفشون رو محکم میزنن بیشتر خوششون میاد 

من فردای عروسیم‌مادرشوهرم‌گفت بیا ظرف بشور گفتم من قرار نیست اینجا‌ظرف بشورم و اون شد دفعه اخرش و جالبه عروس بزرگه مثل خدمتکار بشور بساب میکنه میپزه میذاره جلوشون ولی احترامی که به من میذارن و ابراز علاقه ای که به من میکنن خیلی بیشتره و عروس بزرگه رو رسما تو جمع چندبار دعوا کرده !! 

خیلی بزرگش کردی.کلا جاری رو بزرگ نکن.

نهایت حرفی شد ب خنده بگو اون عادت داره بحث و جدل راه بندازه

نگو دیگه

سعی کن زیاد باهاشون گرم نشی

بخدا جز درگیری هیچی ندارن برات.

احتمالا نتونی گوش به حرفم بدی خواهرمم ۲۳ ساله درگیره با جاریش و خانواده شوهرش . هی نمی فهمه میگم بابا اینا هیچی تو نیستن ولشون کن هی میره می چسبه بهشون اونا اذیتش میکنن میاد درد دل می کنه . من دوستشونم دارم اما دو هفته یکبار اونم اگه بتونم یه وویسی چیزی میدم بهشون که قطع رابطه نباشه وگرنه در حالت عادی همینکه بدونم حالشون خوبه کاریشون ندارم اصلا فازم با اونا یکی نیست چرا بچسبم بهشون هی حرص بخورم