دوستم با مامانش برای داداشش رفتن خواستگاری و گفتن بریم خونه فکرامونو کنیم دوباره مزاحم میشیم. صبح دختره با مامانش اومدن دم خونه دوستم . دختره به مامان دوستم گفت میخوام برم دندونام رو ارتودنسی کنم گفتم بیام از علی آقا اجازه بگیرم.دوست منم همونجا داد میزنه مامان دیگه نمیخواد فکر کنی اومدن بله دادن
البته عروسشون زرنگتر از این حرفاست آنقدر به بهانه پیدا کردن دکتر خوب وقت کشی کرد تا بعد عقد رفت و خرجش رو مامان دوستم داد