دلش ی کتونی میخاد گرونه نزدیکه ده تومنه دو ساله ک با من ازدواج کرده خیلی دلش میخاد بخره پولش هی نمیرسه گفتم ی انگشتر دارم ک شوهرم از وجودش خبر نداره اونو بفروشم برای روز مرد براش اون کتونی رو بخرم ولی ی کاری کرده دلم برنمیداره من ده تومن پول جمع کرده بودم میخاستم برم طلا بخرم برای زایمانم ازم گرفت گفت خیلی پول لازمم بد فهمیدم داده ب خواهرش میگم این ک انقدر برای من ارزش قائل نیست همه پولاشو حساب کتابشم با مادرشه چرا براش همچین فدا کاری کنم
ن نکن اینکارو نگهدار
نه حیف طلا هست
نه نفروش چ کاریه
اصلا نکن اصلا ها
بزار برا خرج زایمانت
بچرو میخوای لای کتونی بپیچی؟
نه مگه دور از ج‌ن احمقی طلا رو تو این بازار بفروشی کتونی ده تومنی بخری
کتونی ده میلیونی‌مال پولداراس
اگه پول ندارید نخر
ده ملیون واقعا کفش ؟
اره بابا نمیخاد طلاتو بردار هیچ وقت نفروش بعدن لازمت میشه
نه نکن
اصلاااااا اینکارو نکن
نه
کفش جنس طلا و نقره است؟
نه اصلاااا بعدا پشیمون میشی ها
بستگی به خودتون و علاقه تون داره
ولی من بودم چنین کاری نمی کردم
از لحاظ منطقی البته.
ارسال نظر شما
تاپیک های به روز شده
20 ثانیه پیش
20 ثانیه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های 2 روز گذشته
داغ ترین های تاپیک های امروز