میگذره یکم رابطه تینا و سیاوش جدی میشه
و کم کم بهار متوجه رفتارای عجیب ایلیا میشه
توجه بیش از حد میکرد ب تینا همش درو برش بود با سیاوش بد رفتاری میکرد
تو همین وضعیت بهار دوباره میفهمه باردار شده
تو هشتمین هفتش بوده ک ی مهمونی میگیره تا ب کل فامیل اعلام کنه که بارداره
اون شب ایلیا شیشه شیشه مش. روب میخورده و اصلا تو حالش خودش نبوده تینا هممیخوره سیاوش هم میخوره
بهار که سرش با مهمونا گرم بوده یهو میبینه سیاوش قیافش درهم شده و میفهمه ی چیزی بهمش زده
ازش پ
میپرسه سیاوش چیشده و اینا سیاوش سعی میکنه با ی قیافه ای ک معلومع بخاطر بارداریش نمیخواو نگرانش کنه دس ب سرش میکنه اما بهار راضی نمیشه و دوباره میبپرسه که سیاوش میگه تینا و ایلیارو دیدم ک داشتن بحث میکردن و ایلیا دست تینارو میگدفت مناز رابطه خیلی صمیمی اینا یکم ناراحتم