اومدم غذا درست کنم
اومدم بزارم سرخ کن مادرشوهرم گفت نه نه مزش بد میشه گفتم خب مشکلی نیست حتما دوست نداره نزاشتم
اومدم با دستگاه خورد کنم گفت نه نه نکنی مزش بدمیشه بازم گفتم مشکلی نیست
اومدم ادویه بزنم غذا گفت نه نه فلان ادویه رونزنی بدمزه میشه منم زدم بعد غذا اومد گفت از این ادویه نزن غذا بد میشه باز گفتم حتما بخاطر خوذمه
برنج درست کردم گفت اینجوری درست نکن برنجت فلان مشکل و داش
اومدم گردو بشکنم گفت نه نه همینحوری ببر
و.....
پریود بودم حتی حوصله ی خودمم نداشتم چ برسه مهمون
و هنوز نتونستم درک کنم اینکه دید چقدر حالم بده و با مسکن سر پا وایسادم چرا نگفت یکم کمکش کنم بدتر کارمو سخت تر کرد؟
کلا همیشه همینحوریع تو دو روز اسباب کشی کردیم دیگه کمر وپا برام نمونده بود بعد بجای اینکه کمک کنه یا حداقل یه بار غذا بیاره اومده بود دستورمیداد برو فلان کار و برام کن
اینقدر درک یکی از جنسه خودش سخته؟