متنفرم از خوذم از زندگیم

وای چقدر ازت حرصم گرفتههههه چرا خودتو خااار کردی برو ذز این به بعد شوهرت هر کاری بخواد میکنه گند زدی چرا خودتد سبک کردی 

من قهر کردم حتی مامانم بچمو راه نداد خونش. پسرم 4 سالش بود پیش باباش بود. یک ماه قهر بودم چه حرفا که نشنیدم. ولی بازم غرورم اجازه نداد خودم بگم بیا دنبالم

با هزار منت کشی و التماس و خواهش برگشتم

روشن فکریای جدیده دیگه مهریه نمیگیرن حق طلاق میگیرن فکر میکنن به نفعشونه

دیگه الان دوتا بچه داری مجبوری تحمل کنی پس سعی کن گوش به حرفش باشی 

کاش زنگ نمیزدی بهش دیگه اوضاع از قبل هم بدتر میشه 

ولی بابای خیلی خوبی داری کاش‌منم همچین بابایی داشتم حتی اگ مادرمم قبولم نمیکرد تا از این جهنم فرارکنم

مهریه ات سرجاشه اگر از حق طلاق استفاده کنی مهر باطله وگرنه مهریه داری فقط از حق طلاق نمیتونی استفاده کنی

تازه وقتی حق طلاق با زنه، کل هزینه طلاق هم گردن زنه

خواهرم مهریشو بخشید حق طلاق گرفت. الان هرکاری میکنه شوهرش مهریه براش نمیزنه

سلام عزیزم 

می دونم با گریه نوشتن چه حالی داره می دونم حرفای من بر خلاف حرفای بقیه هست اما ببین عزیزم مادر تو هم دیگه سنی ازش گذشته ،همین کارهایی هم که تا الان مادرت برات کرده کم نبوده تازه شاید خیلی از مادرا این کارا رو نکن ,یکم توقعت رو پایین بیار قدر شناس باش براش :,تو بهش خدمت کن نه توقع خدمت از اون رو داشته باش

بابات توان مالی داره یجای کوچیک براتون اجاره کنه مستقل زندگی کنی؟

خواهر عزیزم ببین اکثر مردا اگه هی باهاشون یکی به دو کنی و ادامه بدی کار به جاهای بارک می کشه :،تو که زندگیت رو دوست داری نباید بذاری کار به اینجا بکشه

حتما بگو بهش

خواهر منم شرایط شما رو داشت

البته بچه نداشت

مامانم تا میتونست اذیتش کرد

همه جور فشار روانی و اقتصادی و… بهش وارد کرد

تنها شانس خواهرم این بود که شغل و تحصیلات خوب داشتم حق طلاق

نجات داد خودش رو

الان هم مهاجرت کرده، ازدواج کرده و بهترین زندگی رو داره

اما دل هیچ کدوممون با مامانم صاف نشد 

خودت رو سرزنش نکن

اینا دقییییقا مرف های مامان منه وقتی خواهرم درگیر طلاق بود

میتونم تصور کنم چه فشاری روت بوده

فقط روی رسد خودت و شاغل شدنت تمرکز کن