اخه با عقل من جور درنمیاد
میگن یکی به خاطر ترس از خانواده زن سابقش که زنش فوت کرده
رفته یه شهر دیگه زن گرفته به هیچ گی نگفته ولی همه خبر دارن میگن
بعد از ترس اونا به هیچ کس نگفته خونه نمیاره
بعد میگن زنش رو میاره محل کارش که دوتا خیابون با خانواده زن سابقش فاصله اس ولی خونه اش نمیبره از ترس اونا
بعد خود طرف به همه گفته زنم نیس همکارمه
تا حالا ده بار براش حرف درآوردن گه هربار یکی رو گرفته تهش ام الکی