زنداداشم بچشو خیلی میزنه

نمی دونم شاید

خدا عاقبت بچه هامونو به خیر کنه که گیر آدم اهل بیفتن

من خودم آدم خندون و شادی بود همیشه می خندیدم به خنده رویی مشهور بودم یه عروسی که می رفتم 

خوب با دقت نگاه می کردم بعدش می اومدم خونه و ادای رقص همه رو در می‌آوردم 

ولی اینقددر دوران عقد پر استرس خانواده شو هر  آن نرمال داشتم که یاد نمیاد کی از ته دل خندیدم

دوست عزیزم من میدونم که قطعا یه مشکلی عروسشون رو آزار میده و اون چون نمیتونه حل کنه و یا کنار بیاد تلافی رو سر بچه درمیاره.. شاید پدربزرگ و مادر بزرگ نتونن مشکل زن و شوهری رو حل کنند چون قطعا عروسشون اونو دخالت میدونه و بعدم پاشو میکنه تو یه کفش که باید از خونه پدرت بریم ولی حداقل میتونند خواهش کنند نوه ی پاره تن شون رو قربانی اختلافات نکنن... واقعا آینده ی اون بچه تباه میشه

دقیقا و این خیلییی غم انگیزه 

ولی بدتر ازین اینکه معمولا اینجور چیزا عقده میشه تو وجود ادم 

و در بیشتر مواقع اون فرد اسیب دیده دنبال کسی مثل خودش میگرده ی ادم مظلوم و بی دستو پا تا بتونه با زدن تو سرش عقده های کودکیشو جبران کنه 

مثلا من ب شخصه توی زندگیم دنبال قدرت طلبیم چون تو بچگی نداشتم اصن الانم اگ اون حس قدرت طلبیم ارضا نشه خیلییی اذیت میشم دست خودمم نیستا با ادم مظلومی هم ازدواج کردم و خب اونم اذیت میشه ( البته من روانی و حادم نیستم همه اینا در حدیه ک بشه تحمل کرد و خودمم خیلییی مواظبم 

نوچ

من میگم‌جزپدرمادرش به کسی ربطی نداره 

بابک خرمدین

معتادو روانی نیستن که اینا سالمن دیگ

عجب

آفرین .. دقیقا مشخصه که از یه خانواده ی اصیلی و پدر و مادرت قشنگ تربیتت کردند.. امیدوارم خدا مشکل اون طفل بی گناه رو هم حل کنه ،واقعا برای شما تحملش سخته

خدا پدر و‌مادرت و ۱۲۰ ساله کنه الهی که همیشه سایفون رو سرتون باشه 

حرفتون قبول دارم، پس یکبارخودمون جای عروس بزاریم، یکبار جای پدرومادر شوهر.... 

و آینده هرکدوم ببینیم که چه اتفاقی میفته

...