خانوادم همیشه اذیتم میکنن
دوست و رفیقی ندارم تنهام
مردی که عاشقش بودم و دلیل زندگیم بود داره ازدواج میکنه
رشته ای که دلخواهمه و شهر دلخواهمو نمیتونم برم
دلیلی برا زندگی ندارم...
راحت ترین راهی که بتونم بمیرم چیه؟
منم اوضاعم بهتر نیست دوباره تلاش کن
زندگی اسون نیست
فهمیدی ب منم بگو
منم دلیلی نمیبینم برای زندگی کردن
خوانواده هیچوقت الکی اذیت نمیکنه فکر کن ببین چه اشتباهاتی داری
دوست رفیق یه گرون نمیارزن خواستی با خوبشو پیدا کن
اونم اگه عاشقت بود ازدواج نمیکرد پس توهم دکمشو بزن صبر کن به وقتش یکی خوبشو میاد قسمتت یکی دیگست.
دنبال چاره باش نشد یه رشته ی شبیه به اون مگه شهر خودت چه عیبی داره. دنیا طبیعتش اینه کنار بیا اگه ارزششو داره کسی جلودارت نیست برو بمیر دو روز گریه میکنن تموم میشه چه کاری از دست نی نی سایتی ها برمیاد گلم خودت باید بسازی
به اونا حق بده اصلا خودت ببین چه معنی داره با پسر نامحرم و غریبه که نمیشناسی و فقط ظاهرشو میشناسی بری بیرون بعد وابسته و عاشق بشی بعد رفتنش بشینی زارزار گریه کنی ۱۹ سالمه از عهد بوق هم نموندم ولی بدم میومد با پسر باشم یه کار دیگه کردم رفتم خیاطی یاد گرفتم اینجوری سرم مشغول شد بهتر تونستم تفریح کنم اعتماد خونوادمو جلب کردم ۶ ماهه الان نامزدم به طور سنتی خیلیم راضیم
تونستم یه عشق اول رو تجربه کنم اونقدری شیرین بود این حس که یذره هم پیشمون نشدم چون تونستم فقط برا ینفر باشم همچیز رو با یکی تجربه کنم فقط صبر داشته باش
درستو بخون راحت میشی
اسی جان خیلی ساده ای از سطح دغدغه هات و طرز حرف زدنت کاملا معلومه که نگرانیای خانوادت بی مورد نیس
هیچکدوم دلایلت منطقی نبود
ارسال نظر شما
تاپیک های به روز شده
5 ثانیه پیش
6 ثانیه پیش
6 ثانیه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های 2 روز گذشته
داغ ترین های تاپیک های امروز