2777
2789
عنوان

اتاق دخترمو ده روزه جدا میخوابونم خیلی میترسه

| مشاهده متن کامل بحث + 1315 بازدید | 86 پست

دختر من تا زمانی که داداشش واز شیر گرفتم۱سال و۸ماهگی پیشم می‌خوابید تفاوت سنیشونم ۵ سال وخرده ایه یه ۷سال کنارم بود دلم ولی برای پسرم میسوزه گاهی شبا التماسم میکنه کنارم بخواب شوهرم میگه نرو عادت میکنه من میمونم بین دوتاشون ولی شبایی که شوهرم سرکاره پیشش میخوابم

براش کتاب بخون شبا که بخوابه، دختر منم ده سالشه ولی هنوزم ترس داره من براش کتاب میخونم اونم همزمان دستمو میگیره و خوابش میبره بعد که خوابید میام بیرون، اوایل که اومده بود پیشم چندبار کنارش خوابیدم و چراغ خوابم روشن میذاشتم الان دیگه چراغ خوابشم میگه خاموش کن

من دو سال تمام بیهوده یه مسیر طولانی رو برای درمان حضوری پسرم می‌رفتم که بی نتیجه بود.😔 الان  19 جلسه گفتاردرمانی آنلاین داشتیم و خودم تمرین میگیرم و کار میکنم. خدارو شکر امیرعلی پیشرفت زیادی داشته 😘

اگه نگران رشد فرزندتون هستین خانه رشد  عالیه. صد تا درمانگر تخصصی داره و برای هر مشکلی اقای خلیلی بهترین درمانگر رو براتون معرفی میکنن من از طریق این لینک مشاوره رایگان گرفتم، امیدوارم به درد شما هم بخوره

یه نکته دیگه اینکه هرماه براش یه کتاب میخرم اما خب بیشترش در حد توانم نیس واسه همین رفتیم عضو کتابخونه ش کردم و کتابای متنوع میگیریم ، شبا هم در اتاق خودمون بازه بهش گفتم ترسیدی بیا صدام کن تا حالا چندباری اومده صدام کرده منم میرم پیشش بغلش میکنم دوباره که خوابید میام بیرون، بهش حس امنیت بده  بدونه که هستی کم کم کنار میاد

مثل من چون عاشق مادرمم😊

به هر حال رفتار نرمالی نبست برا ی خانم ۳۳ ساله

اگه ببینی ش عمرا حدس نمیزنی 

ب شدت وابسته س ب مادرش و مادرش هم همینطور هر بار میاد خونه ما مادرش توی یک ساعت دو سه مرتبه تماس میگیره نیومده برمیگرده

.

خب چه اشکال داره پیش شما بخوابه 

اینکه احساس امنیت داشته باشه بچه تون چیز بدی هست ؟ 

اینکه شبها نترسه ، وحشت نکنه ، روحیش داغون نشه چیز بدی هست ؟ و .... 

مادر من هم از بچگی همش سعی داشت جای خواب ما رو دور از خودش و پدرم قرار بده 

من انقدر شبها وحشت داشتم ، انقدر میترسیدم ، انقدر خوابهای بد میدیدم تا بزرگسالی همراهم بود

ولی وقتی خودم مادر شدم اجازه دادم بچه هام تا هر سنی که دوست داشتند پیش من بخوابند ، هیچ وقت نصف شب ترکشون نکردم ، الان که بزرگ شدن خودشون تعریف میکنند میخندن از اینکه مثلا تا سن ده سالگی ‌پیش من خوابیدن ولی خدا رو شکر میکنم که عوضش ترسو نشدن ، حس امنیتشون رو خدشه دار نکردم ، الان اگر شب تا صبح تنهای تنها بمونن تو خونه اصلا نمیترسند  

دختر من تا زمانی که داداشش واز شیر گرفتم۱سال و۸ماهگی پیشم می‌خوابید تفاوت سنیشونم ۵ سال وخرده ایه یه ...

ینی دوتاشون تو یک اتاق میخوابن باز میترسن؟

مگه قرارنبودبزرگ شدیم پخته شیم! چراسوختیم!
عزیزم خب مادرش رو دوست داره و میخواد پیش اون زنذگی کنه

دور از جون مادرش فوت کنه چی 

این بند ناف عاطفی باید خیلی وقت پیش بریده می شد 

مادرش با خواستگاراش رفتار بدی نشون میده اکثرا می‌پرند خودش گاهی ناراحت میشه میگه دوست دارم ازدواج کنم و بچه دار شم بعد پشیمون میشه میگه نه مادرم تنها میمونه گناه داره پدرش هم زنده س البته!

من ک چیزی بهش نمیگم چون حال مشکلش تو دستای من نیست ولی کفتم اینجا بنویسم مامانا حواسشون باشه 

.

خب چه اشکال داره پیش شما بخوابه اینکه احساس امنیت داشته باشه بچه تون چیز بدی هست ؟ اینکه شبها نترسه ...

منم خودپ دوسداشتم تا حالا کنارم بخوابه لذت ببرم که کنارمه. اما دیگه ماشالله بزار شده بخاطر روابط زناشویی دوس ندارم تو اتاقمون باشه

مگه قرارنبودبزرگ شدیم پخته شیم! چراسوختیم!

کم کم ازش جدا شو اول بگو تو یه اتاق با فاصله بخوابیم بعد بگو دم در اتاقت میخوابم بعد مثلا تو راه رو بعد اون یه اتاق دیگه بخواب

مادر بودن یعنی خود را در هر لحظه فدای فرزندت کنی، بدون اینکه منتظر چیزی باشی جز لبخندی که دنیا را برایت روشن می‌کند.

ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792
داغ ترین های تاپیک های امروز