اصلا باهام حرف نمیزنه حتی یه کلمه. اصلا نگاهمم نمیکنه. انگار من وجود ندارم . جدا میخوابه . همش هدفون تو گوششه تو گوشیش سریال میبینه . اگه حالم بد بشه گریه کنم اصلا نمیپرسه چته بی تفاوت رد میشه . خیلی حالم بده . من مدت ها روش کار کردم رفتم سمتش بغلش میکردم شوخی میکردم ولی الان عقب نشینی کردم دیدم اون اصلا بهم توجه نمیکنه انگار من وجود ندارم در طول روز هم هیچ حرفی بینمون رد و بدل نمیشه .از پیشم داره رد میشه خودشو میکشه کنار یه وقت بهم نخوره . خیلی حالم بده . افسرده شدم دلم میخواد بمیرم . وقتی با بچه مون ک یک سالشه میخواد حرف بزنه اگه بخواد منو خطاب کنه میگه برو پیشش ننت . خیلی ناراحتم من خیلی ادم حساسیم دارم خفه میشن تو این زندگی 😭
من دو سال تمام بیهوده یه مسیر طولانی رو برای درمان حضوری پسرم میرفتم که بی نتیجه بود.😔 الان 19 جلسه گفتاردرمانی آنلاین داشتیم و خودم تمرین میگیرم و کار میکنم. خدارو شکر امیرعلی پیشرفت زیادی داشته 😘
اگه نگران رشد فرزندتون هستین خانه رشد عالیه. صد تا درمانگر تخصصی داره و برای هر مشکلی اقای خلیلی بهترین درمانگر رو براتون معرفی میکنن من از طریق این لینک مشاوره رایگان گرفتم، امیدوارم به درد شما هم بخوره
از اول بی احساس بود. هیچ هیجانی تو زندگیم نبود. ولی الان بدتر شده . قبلا گریه میکردم باز میگفت چته ا ...
منم تا حدودی اینطوریه،عادت کن خودتو سرگرم کن تلقین کن که برات مهم نیست،اگه شرایطشو داری برو کلاس رقص یوگا یا حتی پیاده روی کلی دوست پیدا میکنی،برای خودت زندگی کن فکرکن مجردی،لباسای باز و سک سی هم بپوش رو اندامت و پوستت کار کن
دنبال مقصر نباش فکر کن مجردی انتظار محبت نداشته باش همونجوری بپذیرش اینارو درصورتی میگم که نخوای جدا شی یا راه دیگه ای نداشته باشی،میدونم ناراحت کننده اس اما من یه مدت با خودم میگفتم خب من وقتی غذا و کارای خونه رو میکنم این شغلمه پولی که میداد میگفتم حقوقمه،اگه رابطه هم داشتیم میگفتم اینم بخشی از کارمه اینطوری آرومتر شدم،واسه من نسبت به همه با محبته ننه و خواهر الدنگشو که براشون میمیره با من اینطوری بود البته عاشقم بود ننه و خواهرش منو از چشم انداختن