از داستان شخصی برام بگید تو زندگیتون که از هیچی به همه چی رسیده بنظرتون چرا مگه ما آدم نیستیم

خداروشکر

من چن نفر میشناسم که فقط با دو دره بازی و دوز و کلک و لاشی بازی رسیدن والا 

یه پسره دوست شوهرم بود هیچی نداَشت یه چندبار به خاطر پاس نشدن چکار رفت زندان هربار شوهرم ضامنش شد یهو پولدار شد ماشین مدل بالا دوتا سه تا خونه مغازه خر روز وهر هفته مسافرت خیلی عجیبه

اره مال مردم خوری کرد 

پارتی داشت 

پشتوانه پدر پولدار 

هنوز بگم؟گسی با عرق خودش جایی نرسیده دستش جایی بند بوده که رسیده

تو آشناهای ما ی پسرخیلی پولدار بود که اهل پارتی و اینا بود 

ی بار این با ی دختری آشناشد که دختره ازش از لحاظ مالی خیلی پایینتر بود ولی جذاب و تحصیلکرده آقا پسره صددل شیفته ی دختره شد کلا عوض شد پارتی و الکلو گذاشت کنار رفت این دختره رو گرفت الان دختره عشق میکنه کلی امکانات با ی مرد حرف گوش کن

البته چندین ساله ازدواج کردن و ی دخترم دارن 

دخترشونم خارج دنیا آوردن ولی خب ساکن ایرانن

کسی که من می‌شناسم و جلو چشممه خیلی وقتا با اتصال به مقام‌های بالای کشوری به جاهایی رسیده که نپرس‌

ولی کاش آدم بود کاش از این همه قدرت برای کمک مردم ضعیف تر استفاده میکرد نه لهشون کنه زیر پا.

البته چندبار ظلمش را حسابی جواب دادن کارگرهای بیچاره، دلم خنک شد

پدرهمسرم سالها پیش یه مغازه کبابی با هزارتا قرض و قسط و وام خرید اونقدر پیشرفت کرد و برکت داشت ک الان میلیارده کل فامیلشو خرجشو میده

بجز اون کس خاص دیگ ندیدم

چقد من بودم😂

خودتم بگو 

 تو مجردی با ی پسر پولدار خودشیفته دوست بودم به لطف خدا از شرش راحت شدم چون پولدار و حروم خور بود خیلی شر و‌پررو بود

پدرش کلاهببرداری میکردو بچه هاش با پول دزدی پز میدادن و‌بقیه رو تحقیرمیکردن و هر جا میشستن میگفتن خودساخته اییم زحمت کشیدیم البته زحمت دزدی و کلاهببرداری  درصورتی که اصلا پسر کار نمیکرد شاید دویا سه روز در هفته اونم روزی چهار ساعت

همش مسافرت بودن مدام ماهی دوبار ولی خانوادگی این نظر و داشتن خدا دوسشون داره و لیاقت پولو دارن و زحمتکشن و بقیه که پول ندارن لیاقت ندارن 

البته منظورش لیاقت کلاهببرداری و پول حروم و دزدیو شیادی 

همبشه ام بقیه رو نصیحت میکرد توهم ادم خوب و زحمتکشو داشت 

اولش دیدمش انقدر از خودش تعریف میکرد و پز میداد باورم شده بود ادم خوبین کم کم متوجه شدم از این پولدارای مال حروم خوره 

برادرشوهرم. حتی پول نداشت بچشو ببره دکتر زنگ میزد از شوهر من میگرفت

یهو به یه دریای پول رسید انگار. ریخت و پاش، ولخرجی، انواع مسافرتا، تعمیر خونه

هیچ شغلی هم نداره که بگیم کار میکنه

اومد وام خرید و فروش کرد، کنارش معامله ماشین انجام میداد

خداروشکر، بچه هاش گناه داشتن. زنش گناه داشت

این چیزی که میگم حدودا ۱۵ سال طول کشیده یک شبه نبوده دوست همسرم که ازدواج میکنه خانواده ها به شدت مخالف بودن اصلا حمایت نمیکنن نه جهاز میدن به دختره نه خانواده پسر چیزی میدن یه اتاق اجاره میکنه  چند تا وسیله با سختی میگیرن بعصی وقتها شام  برای خوردن نداشتن در این حد  بعد پسره میره تهران  همسرش میمونه شهرشون بعد برنامه نویسی و ... یاد میگیره کارش بهتر میشه زنشم با خودش میبره بعد یه مدت رفت عراق برگشت دور کاری انجام میداد به  دلار حقوق میگرفت خلاصه وضع مالیش اوکی  شد ویلای شمال ماشین خارجی و ... 

دقیقا داماد اقوام ما پدرش یه سمتی داشت ت اموزش پرورش 

پسرشو گذاشت جای خودش 

پرش یهو فرستادن تهران تو منسبی ویگه بعد ۶ سال هم شاسی بلند خرید هم خونه ت تهران خودش خرید خم زمین 

زنش هم همه جا میشینه میگه شوهرم پرتلاشه

پسر عمه ام،از یه خانواده خیلی ضعیف چه مالی چه فرهنگی،خداروشکر دکتر شد و به همه چی رسید الحمدالله،البته بسیار انسان اهل توکل و تلاشگری بود و هست