من تو شهر ی هستم که با خواهرم هر دو غریبیم یعنی ققط همدیگه رو داریم....من همیشه میرم پیشش ولی اون خیلی کم میاد و اصلا انگار براش اهمیتی هم نداره که بیاد برم نرم ....حالا من بارها رفتم حتی یکبار گفتم نهار میام گفت من هیچی تو خونه ندارم ...ولی بازم من زنگش میزنم اون هیچوقت زنگ نمیزنه این چند روز هم پسرم خیلی مریض بود همه زنگ زدن احوالش گرفتن جز خواهرم بعد که گلایه کردم گفت من زنگ نزدم گفتم استراحت کنید بعد اون گلایه فقط گاهی یه پیامی میده بهتر شدید انگار فقط میخواد رفع تکلیف کنه ما همه مریض بودیم جز من شوهرم دختر پسرم همه زنگ میزدن مرتب احوالی میپرسیدن جز خواهرم دیگه ازش نا امید شدم دیگه ازش دلخورم
تا خدا هست هرگز دلی تنها نیست اسیر لطف خدا باش که بی خدا زندگی زیبا نیست
رفت و آمد کردن چندان هم به جیب آدم ربط نداره به روحیه اشه روحیه خواهر شما هم اجتماعی نیست دلش تنهایی میخواد هر روز رفتن هم خوب نیست بالاخره یه فاصله بگیرید ببینید دلتون واسه هم تنگ میشه یا نه شوهرش خونگرمه خودش نه
منم جای شما باشم رفت و آمدم کم میکنم برا خودم سرگرمی میتراشم
من دو سال تمام بیهوده یه مسیر طولانی رو برای درمان حضوری پسرم میرفتم که بی نتیجه بود.😔 الان 19 جلسه گفتاردرمانی آنلاین داشتیم و خودم تمرین میگیرم و کار میکنم. خدارو شکر امیرعلی پیشرفت زیادی داشته 😘
اگه نگران رشد فرزندتون هستین خانه رشد عالیه. صد تا درمانگر تخصصی داره و برای هر مشکلی اقای خلیلی بهترین درمانگر رو براتون معرفی میکنن من از طریق این لینک مشاوره رایگان گرفتم، امیدوارم به درد شما هم بخوره
خونه هم رفتن با دعوت گرفتن فرق داره حتما شماها همش اونجایید
نمیدونمچی گفتم که شما فک کنید ما هر ساغت رو سر اونیم ...اون شوهرش همش قهره که یه شب نریم اونجا اونا هم میان ما هم میریم ولی این فقط بخاطر شوهرامون هست شوهر اون گفت شما دوتا خواهر هستید همدیگه رو نمیخپاید درصورتی که من تا زمانی که اون همچین حرفی نزده اینجور فکری نداشتم میگه شما با هم رفت و امد نمیکنید ....من بهش گفتم بیا تمیای درست اسن جا گفت دخترم اذیت میکنه تو بیا ...منم سختم بود با دو تا بچه با این وجودم میرفتم پیشش که گلایه نباشه برا ناهام نمیرفتم عصر میرفتم پیشش زنگ میزدم جوایای احوالش مریض میشد خودش بچش زنگ میزدم سوپ درست میکردم میبردم ولی اون نه میاد نه احپالی میگیره هیچوقت منم دیگه خسته شدم میخوام بهش بی محلی کنم
تا خدا هست هرگز دلی تنها نیست اسیر لطف خدا باش که بی خدا زندگی زیبا نیست
رفت و آمد کردن چندان هم به جیب آدم ربط نداره به روحیه اشه روحیه خواهر شما هم اجتماعی نیست دلش تنهایی ...
من اصلا نمیرم اونجا ....چند دفعه ای رفتم اونم دیدم نمیاد ....عصر هم رفتم چند باری پیشش دیدم نمیاد منم نرفتم ...حتی یکبار با ذوق عصر به سختی با نوزاد و بچه کوچیک اسنپ رفتم ...بعد فرداش مهمون داشت کاملا چسبیده بود به کار خونه اصلا محل منم نذاشت حتی یه چایی هم برام نیاورد منم اسنپ گرفتم با ناراحتی اومدم خونه
تا خدا هست هرگز دلی تنها نیست اسیر لطف خدا باش که بی خدا زندگی زیبا نیست
ولش پس انقد بخاطرش خودتو بزحمت ننداز بعضیا خیلی دیگه خونسردن مثل خودش باهاش رفتار کن
ولی من خواهرمو دوسد دارمخیلی برام سخته که با هم خوب نباشیم رابطمون مشکل داشته باشه ولی اون انگار خیلی هم مهم نیست براش ...برای من مهمه ...هر کاری میکنم رابطمون خراب نشه...ولی دیگه خسته شدم....
تا خدا هست هرگز دلی تنها نیست اسیر لطف خدا باش که بی خدا زندگی زیبا نیست
ببین انگار همه اینجور شدن چندین بار همچین تاپیکایی میبینم همیشه تو یه خانواده یه احمق و ساده مثل من و شما هست یه زرنگ و بی عاطفه مثله خواهرامون منم خواهرم همسرش بیکار بود یکسااال بی هیچ توقعی بهشون رسیدگی کردم بخدا خودمونم نداشتیم اما از دهنمون میزدم چقدر برای بچش خرید کردم بی لباس نمونه هرچی برا بچم میخریدم برای اونم میخریدم به خانوادم میگفتم سرکیسه رو شل کنید کمکش کنید میلیونی کمکش میکردن همسرم شوهرخواهرمو برد سرکار حالا به من حرف میزنن به همسرم حرف میزنن تو جمع وضع مالیشون خداروشکر تووووپ شده تووووپ خونمون اصلااااا نمیان که خونشون نریم تازه هروقت میان من میز میچینم چجوووور پررر پیمون ولی اونجا که میریم میگن خودتون اب از تصفیه بخورید چایی هم جلومون نمیذارن بعد تو جمع خانوادگی بهمون گفتن خداروشکر رژیمید دیگه خوراکیامونو تموم نمیکنید به شوهرم تو جمع گفت خاله زنک سر یه شوخی تازه مهمانشون بودیم سر سفرشون بودیم پدر مادرم بودن پولدارن اما اسباب بازیا بچه منو میبرن پس هم نمیدن هرچی بگی اخرشم میگن تو گدایی یه توپه چیه یه عروسک چیه که دنبالشی بچم تولداشونو بهشون تبریک گفت تو واتس دخترم ۴ سالشه خعیلی دوستشون داره پیاماشو الان ۲ هفتس باز نکردن هر دیقه هم انلاینن نزدیک ترین خواهرمبود خیر سرم همه جیک و پوکامونو بهش میگفتم حالا سومین شغلشونو زدن و من برایه سومین بار از مامانم شنیدم من یه برهه زمانی خیلیییییی به پول احتیاج دارم ادمینی پیجش رو یواشکی داد به بچه خواهرم که از من بیشتر پول داره به من نداد که یه کمکی بشه بهم به همه هم گفته بود به فلانی نگید 🥲