کلا شوهرم یجوریه بیش از حد بد دل و حساسه شکاک نیست نسبت به آدم ولی یجوریه
تو دوران آشنایی یه نشونه هایی بود ولی جدی نگرفتم گفتم حتما جوگیر شده و حق تحصیل گرفتم ازش
اما الان گاهی میگه از ته دلم راضی نیستم ادامه تحصیل بدی یا دانشگاه بری میری خونه بابات
یا دانشگاه بری منو رها میکنی منو. نمیپسندی دیگه و....
البته واسه گرفتن دیپلمم که سال آخرم بود حمایتم کرد واقعا اما خب میترسم واسه دانشگاه اگه قبول شدم چوب بندازه لای چرخم
اخلاق هاشو میگم کلا بد دله و بسیار سخت گیر ولی نسبت به من وحشتناک سخت گیره باز به بقیه اینطور گیر نمیده فقط پدر منو درآدورده
مثلا یه رژ لب نمیزاره بزنم حتی یبار میرفتم عروسی آرایش کردم به زور میخواست پاک کنه
لباس کوتاه و تنگ جلو مردا نمیزاره بپوشم
بیرون بریم یه تار مو نمیزاره بیرون باشه تازگیا نمیزاره بیرون بخندم یا ....
تنها جایی نمیزاره برم شلوار تنگ نمیزاره بپوشم
هنوز اینا به کنار یچیزش واسم عجیبه اینکه تو خونه هم بدش میاد آرایش کنم
من چهرم خوبه درست ولی مگه آدم واسه دل شوهرش و خودش نباید تو خلوت و تنهایی یه آرایشی بکنه
من رژ میزنم یا هرچی شوهرم بدش میاد میگه حالم بد شد برو پاک کن
لاک بزنم حالش بد میشه
هنوز باز بعد عروسی مثل قبل سخت گیر نیست
گاهی میبینی اصلا گیر نمیده یا خودش میگه یه ادکلنی بزن یه لباس خوشگل بپوش بخند یا .....یعنی سختگیریش خیلی کمتر شده و از مردا قایمم نمیکنه
تو نامزدی وحشتناک بود اوضاعش انگار دیوونه بود
یه سخت گیری هایی میکرد از آدم سالم برنمی اومد
مثلا تو ماشین مینشستیم میگفت چادر سرت کن چادرو بکش رو پاهات فکر کنید دیگه
یا دوبار ساپورت پوشیدم کم مونده بود خودکشی کنه انقدر که حرص خورد
میرفتیم مهمونی این سرخ و سفید میشد همش حواسش بود مردای تو جمع به وقت منو نگاه نکنن
اصلا راضی نبود من بیرون برم از خونه
خداروشکر از اون مرحله بیرون اومدیم
خانوادم و فامیلامون اخلاقشو میدونن میگن نرو کلا دانشگاه
رعتی هم آزادی چیزی برو غیرحضوری باشه
نظر شما چبه
بنظرتون نمیزاره
یا بهتر میشه باز اجازه میده