یه لحظه به اون کسی که گمش کرده فکر کن! شاید مریض رو تخت بیمارستان داره میخواسته ببره بفروشه هزینه مریضش کنه و گم کرده، شاید همسرش بفهمه و سر این دعواشون بشه و تو خونشون اختلاف بیفته و کتک کاری بشه و یه بچه اونجا از دیدن این صحنه ها عذاب بکشه و خیلی شایدهای دیگه....
ماتو یه شهرستان کوچیک زندگی میکردیم مادرم بازار رفتنی طلاهاش رو میزاشت داخل مشما و میزاشت تو کیفش(ساده بود فکر میکرد بمونه خونه دزدمیاد) یبار ت. بازار نگو کیف مامانم پاره شده و نفهمیده و یه انگشتر افتاده بود وزنجیر یزدی اونوقتا مد بودو براهرکی بلندتر بود باکلاستر بود😅زنجیر یزدی مامانم از کیف اویزون شده سمت زمین و پلاکشم افتاده بود رفته رفته زنجیرم میفته اومد خونه دیدیم طلانیس تادوروز تو خونه ناراحتی بود البته بابام اهل کتک نبود ولی خب ادم حالش بد میشه یه روز زن فراش مدرسمون اومد جلودر و گفت طلاگم کردین مامانم مشخصات طلارو گفت یه پلاک بزرگ الله بود و زنجیر یزدی و یه انگشتر بزرگ طلاهای تبریزیا کلا درشت میشه
زن فراشمون طلاهارو دادو گفت اونروز تو بازار پشت سرتون بودمددیدم و برداشتم کلی تابرسم بهت بدم سوار تاکسی شدی رفتی
ادمای بشدت نیازمندی بودن تو مدرسه تویه اتاق زندگی میکردن 5نفر ولی نداری و بی پولی باعث نشده بود انسانیتشونواز دست بدن
پدرم قصاب بودن (فوت کردن) تا زمانی که تواون شهرستان بودیم هرماه براشون گوشت و چرخکرده میبردن بخاطر این کارشون