شوهرم به من روز زن کادو نداده بود
از اون موقع سرد بودیم کلن باهمدیگه
جای خابش جدا کرده دیروز اومد منت کشی حالا با اخم تخم گفتم برام چیزی بخر گفت فردا بریم بازارحالا عصر گفت ساعت ۵ میام هوا هم زود تاریک میشه ۵ و نیم شد ۶ شد نیامد هرچه زنگ زدم برنداشت خودش ساعت ۷ زنگ شده چخبرته این همه زنگ میزنی مریض هستی دلمو شکست باز گفت ذارم میام رفتیم چندتا مغازه منو برد برا دیدن پیش خودش فک کرد انکار چیزی نمیخام ی ست بلیز شلوار دیدم ۱۲۰۰ بود قیمتش گفتم اینو بخر گفت نه چخبر گرانه حالا منم رفتم قیافع باهاش حرف نزدم یکم چرخیذیم بازار دید من ناراحتم شروع کرد به من فش دادن چندتا لگد زد منم محکم بهش فش دادم ابروم رفت😭😭😭😭شهرما کوچک اشنا دید چی ب بدبختی اومدیم خونه ن شام خوردم ن جیزی ب بچه ها تخم مرغ دادم خابیدن منم گریه میکنم خدا مرگ منو برسونه