کاش منقرض بشن معلوم نیست دوباره جی خوردن یه ویروس جدید ساختن از کرونا هم خطرناک تره بخدا من دیگه نمیتونم ببینم مردم کشورم رو بخاطر احمق گری همه چیز خورا از دست بدم طاقتش ندارم😭💔
بچه ها باورتون نمیشه! برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.
این ویروس که اومده تعداد کشته هاش تو ایران کمتر از کرونا بوده که
مثل کرونا هم اونقدر سریع منتقل نمیشه
سال های زیادی خودمو سرزنش کردم ...بابت اینکه چرا تلاش نکردم رتبه کنکورم دو رقمی و یه رقمی بشه ..اول عقاید خانوادمو مقصر دونستم بعدش کمبود امکانات بعدشم زندگی تو شهر کوچیک و فرهنگ بسته ...بعدش رفتم سراغ ایراد بعدی که چرا من ورزش نکردم به هیکل ایده آلم برسم بازم طبق معمول اول خانوادمو سرزنش کردم بعدش امکانات بعد فرهنگ من برای تمام ناکامی های زندگیم همه رو مقصر دونستم الا خودم ۱ سال ۲ سال ۱۰ سال زندگی من به سرزنش کردن اطرافم گذشت در حالیکه مشکل اصلی خود من بودم آدمای موفق بهانه نمیارن تلاش میکنن غر نمیزنن تلاش میکنن دنبال مقصر نمیگردن تلاش میکنن فرصت ایراد گرفتن از دیگران رو ندارن تلاش میکنن ..پس هرجا گفتی نمیتونم برسم و بهانه اوردی چون خانوادم ...چون شرایط اینو بدون کیلومترها از موفق شدن دور شدی ......Life is this l ike thisبلد نیستم چی بگم خیلی آدم واردی تو جمله بندی نیستم 😹😂ولی عاشقتونم خیلی گلید سرشار از خوب هست شما فارسی کیلی کیلی کم بلد بود... سوادمم صفره صفره در حال حاضر مغزمم از گچ پر کردن احساسات ازش فوران نمیکنه بارون_بهار _شیراز رونیا۹۲ negin770😻😻😻😻😻 ریحانه ۱۳۷۱۰۲
خداروشکر دیگه منقرض میشیم میمیریم از این دنیا خلاص میشیم
اولین بار که چشم هام رو به دنیا باز کردم والدینم رو دیدم اولین قدمم رو برداشتم اولین کلمه رو گفتم چیزای رنگارنگ دیدم آسمون دیدم خورشید دیدم و...دومین بار که چشمم رو به دنیا باز کردم برای اولین بار رفتن به مدرسه رو تجربه کردم با دوستام تو حیاطمون از صبح تا شب بازی کردم کارتون دیدم روز شماری میکردم که کی باز تابستون میشه برم خونه دایی با دختر دایی بازی کنم وقتی والدینم برام چیز های خوشمزه میخریدن ذوق میکردم تنها آرزویی که داشتم این بود که مثل بچه های دوروبرم تبلت داشته باشم و...سومین بار که چشم هام رو باز کردم دنیا کم کم رنگ و روشو از دست داد همه جا خاکستری و سرد شد اولین تار موی سفید رو توی موهام دیدم با اینکه سنم کمه! برای اولین بار به این فکر افتادم که یه چیزی توی زندگیم درست نیست... دنیا به اون چیزی که تصور میکردم نیست...یه چیزی رو ندارم...ایندفعه باید به خدا میگفتم اون چیز رو بهم بده برعکس دفعه های قبل که آرزو و خواستهم رو به مامانم میگفتم.ولی نمیدونم چرا هر چقدر با خدا حرف میزنم به درخواستم توجه نمیکنه؟یا نشونه ای از اینکه درآینده به اون خواستهم رسیدم نمیده؟شاید صدام رو نمیشنوه؟! احساس میکنم هر چه قدر دست و پا بزنم وضعیت بدتر میشه و من بیشتر غرق میشم و بدتر اینکه هیچ کس از اون چیز هایی که توی دل و ذهنمه خبر نداره و درکم نمیکنه🙂🖤
خولشون یه میلیارد نفرن آخ نمیگن بعد بقیه مردمجهان باید جور این حماقت اونارو بکشن
اتفاقا اینا مخصوصا این ویروس هارو درست میکنن که جمعیت خودشون و جمعیت زمین کم بشه از پیش برنامه ریزی کردن
اولین بار که چشم هام رو به دنیا باز کردم والدینم رو دیدم اولین قدمم رو برداشتم اولین کلمه رو گفتم چیزای رنگارنگ دیدم آسمون دیدم خورشید دیدم و...دومین بار که چشمم رو به دنیا باز کردم برای اولین بار رفتن به مدرسه رو تجربه کردم با دوستام تو حیاطمون از صبح تا شب بازی کردم کارتون دیدم روز شماری میکردم که کی باز تابستون میشه برم خونه دایی با دختر دایی بازی کنم وقتی والدینم برام چیز های خوشمزه میخریدن ذوق میکردم تنها آرزویی که داشتم این بود که مثل بچه های دوروبرم تبلت داشته باشم و...سومین بار که چشم هام رو باز کردم دنیا کم کم رنگ و روشو از دست داد همه جا خاکستری و سرد شد اولین تار موی سفید رو توی موهام دیدم با اینکه سنم کمه! برای اولین بار به این فکر افتادم که یه چیزی توی زندگیم درست نیست... دنیا به اون چیزی که تصور میکردم نیست...یه چیزی رو ندارم...ایندفعه باید به خدا میگفتم اون چیز رو بهم بده برعکس دفعه های قبل که آرزو و خواستهم رو به مامانم میگفتم.ولی نمیدونم چرا هر چقدر با خدا حرف میزنم به درخواستم توجه نمیکنه؟یا نشونه ای از اینکه درآینده به اون خواستهم رسیدم نمیده؟شاید صدام رو نمیشنوه؟! احساس میکنم هر چه قدر دست و پا بزنم وضعیت بدتر میشه و من بیشتر غرق میشم و بدتر اینکه هیچ کس از اون چیز هایی که توی دل و ذهنمه خبر نداره و درکم نمیکنه🙂🖤