خونه ی دوستم بودم
یکی زنگ زد به مامانم دوستم از دوستم خواستگاری کرد
مامانش دوست نداره حالا حالا ها ازدواج کنه چون خیلی دوستش داره،خیلی بد با طرف حرف زد،طرف اون طرف تلفن قشنگ وا رفت
حالا خانواده من این مدلین که کافی بود یکی زنگ بزنه خانوادم از خداشون بود و هست که همین الآن بردارم برم اصلا مهم نیست وضعیت طرف چه طوره اصلا
قلبم له شد از ناراحتی💔
کسی مثل من بوده؟
من ایده آل هام رو خیلی پایین آوردم به همین علت💔
جونم به همچین مادری دمش گرم من خودمم دختر داشته باشم نمی‌ذارم ازدواج کنه
جفتش بده. مثل اینه بگی خوش به حال فلانی تو قطبه من تو کویر دارم از گرما تلف میشم
تو ازکجا میدونی خواستگارش خوب بوده شاید چون خوب نبوده اونطور جوابشونو داده وپیش تو اینطوری گفتن
منم خواستگار ندارم و میخوام ازدواج کنم
حالا دوستم نمیخواد کلی هم خواستگار داره
اره فکر کردی تنهایی؟!!
من مثل دوستتم
البته نمیدونم تا حالا خواستگار بوده یا نه چون خانواده ام چیزی نمیگن
دوست من وای مامانش همچین روش حساس بود یادمه الکی بهش گفتم با یکی مثل عمو پورنگ ازدواج کنی مامانش گفت این همه زحمتش کشیدم با این ازدواج کنه
الان با یکی افتضاح ازدواج کرده اصلا من هنگم چ جوری اینو قبول کرده
