معمار بودم متغییر بود پایه اش 20 بیشترین دریافتیم 50
ببین قسمت ارایشی دو تا خانوم بودن اتفاقا یکیشونم اخراج شد دکتر داروخونه منو خیلی دوس داشت مثل دخترش همش میگفت، هوامم داشت.گفت بمون همه اینایی ک اینجا میبینی ی روز کاراموز من بودن متوجهی ک؟ اینو قشنگ دو سه بار گفت.گفتم من زیاد راه نیوفتادم گفت اشکال نداره بیشتر میمونی یاد میگیری.ولی من دیگه دانشگاهم اولویتم بود ول کردم🥲داروخونش هم منتخب بود کلیییی قفسه داشت.البته اون میخواست منو بفرسته ارایشی ک خب سر زبون هم ندارم من
راستش وقتی دیدم کتابداری یهو سه تا کتاب اومد توی ذهنم یکی کتابخانه‌ی نیمه شب و موش کتاب خوان و فهرست کتاب.
حس کردم دنیات دنیای متفاوتیه.
و از شغلت و آرامشش و همزیستی با کتاب ها لذت می بری.
شغلت جذابه
من کتاب خوندن و کتاب و کتابخونه رو دوست دارم
ارسال نظر شما
جدیدترین تاپیک های 2 روز گذشته
تاپیک های به روز شده
1 دقیقه پیش
1 دقیقه پیش
1 دقیقه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های 2 روز گذشته
داغ ترین های تاپیک های امروز