2777
2789

سلام دوستان 

من یه دختری هستم ک تو عقدم دوتا برادر شوهر مجرد دارم و اینک خودم مشهدم و خانواده همسرم شمالی هستن... تصمیم گرفتم مشهد زندگی کنم برای آینده 

به نظرتون خانواده همسرم برای دید و بازدید مشهد میان چند روزه اوکیه و مرسوم؟ 

اگر برادر شوهر مجرد بخاد بیاد خونم چطور برخورد کنم ک تنها نیاد چون اگر بیاد باید چند روز بمونه و من معذب هستم؟ 

اینم بگم خانواده همسرم خونه مادرم میان دوران عقد 7 روز می‌مونن ک واقعا خسته میشم چون خودمونم یه خانوداه پرجمعیت 6 نفره و پرچالش هستیم اونام ک میان میشن 10 نفر 

میدونید ک شمالیا خیلی راحت و خون گرم هستن اما من چون خانوادگی با فامیلا قهر هستیم آدم رفت و آمدی نیستم و درنگ ام و خیلی هم حساس و زود رنجم و وسواسی🙄

دنیا جای قشنگیه⁉️ معماس🖐️

بچه یه چیزی تو دلم مونده نگم میترکم😍

جاریمو بعد مدت‌ها دیدم، انقدرررر لاغر شده بود که شوکه شدم! 😳

پرسیدم چی کار کرده تونسته اون لباس خوشگلشو بپوشه تازه دیدم همه چی هم می‌خوره!گفت با اپلیکیشن "زیره" رژیم گرفته 
عید نزدیکه و منم تصمیم گرفتم تغییر کنم. سریع از کافه بازار دانلود کردم و شروع کردم، تازه الان تخفیف هم دارن! 🎉

شما هم می‌تونید با زدن روی این لینک شروع کنید

یا علی

بذار اصلا برسی به حجله، بعد گربه رو دم حجله بکش

یه ذره بذار بگذره بعد نیومده با اردنگی از خونت پرتشون کن بیرون

نه به داره نه به باره تو ناراحتی؟

روزی سگی داشت در چمن علف می‌خورد. سگ ديگری از کنار چمن گذشت. چون اين منظره را ديد تعجب کرد و ايستاد. آخر هرگز نديده بود که سگ علف بخورد! ايستاد و با تعجب گفت: اوی ! تو کی هستی؟ چرا علف می‌خوری؟! سگی که علف می‌خورد نگاهش کرد و باد در گلو انداخت و گفت: من؟ من سگ قاسم خان هستم! سگ رهگذر پوزخندی زد و گفت: سگ حسابی! تو که علف می‌خوری؛ ديگه چرا سگ قاسم خان؟ اگر لااقل پاره استخوانی جلوت انداخته بود باز يک چيزی؛ حالا که علف می‌خوری ديگه چرا سگ قاسم خان؟ سگ خودت باش...     #زمستان بی بهار / ابراهیم یونسی

دیگه وقتی ازدواج میکنی نمیتونی بگی من اجتماعی نیستم و دید و بازدید دوست ندارم مگر اینکه از قبل با داماد هماهنگ باشی 

الماسی که برش هاش بیشتره ،توی نور بیشتر میدرخشه پس از برش های روحت ناراحت نباش .

ما آشنا از شمال داشتیم میومدن 4،5 روزی میموندن خونه ی مامانم. فقط و فقط غذای پلویی میخوردن، یه بار آبگوشت گذاشته بود مامانم، یکیشون قهر کرد ونخورد، خیلی بی تعارف بودنو البته خودشونم خییییلی مهمون نوار بودن

من هنوز بچگی نکردم،ولی لباس بزرگسالی تنم کردند،اونم اشتباهی واسه ام دوخته بودند،تنگه برام،،حالام میخوان بزور لباس پیری تنم کنند..من هنوز همون دخترک5،6ساله ام،که  پای چرخ خیاطی مادرم مینشستم تا پیرهن جدیدمو زودتر بدوزه و بپوشم.چه ذوقی میکردم.من هنوز دلم مثل گنجشک کوچیکه،زود میشکنه و زودی هم با یه پفک آشتی آشتی میشه،،من داره موهام سفید میشه ولی هنوزم یه جوجه رنگی دلمو شاد میکنه.وقتی بچه هام بهم میگن مامان،وحشت میکنم،یعنی من کی اینقدر بزرگ شدم که بشم تکیه گاه دو سه تا وروجک..منو ببرین بدین به مامانم تا گوشه ی چادرش رو بگیرم و باهاش برم حرم تا برگشتنی برام بستنی بخره،من بچگیمو میخوام!!!
یا علیبذار اصلا برسی به حجله، بعد گربه رو دم حجله بکشیه ذره بذار بگذره بعد نیومده با اردنگی از خونت ...

میخام آدابشو بدونم ک فردا ناراحتی نشه و برا من نه اونا از اول همینکارو بکنم

دنیا جای قشنگیه⁉️ معماس🖐️
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792