مادر شوهر سمی

همین آدم 700 کیلومتر راه رو توی ماشین میشینه با تور میره مسافرت 

منم به شوهرم گفتم والا مامانت خوب جونی داره من بودم الان باید جفت زانوهامو پروتز میکردم.

عزیزم اون اجازه داره برنامه های خودشو داشته باشه ما هم این اجازه رو داریم که برنامه های خودمونو داشته باشیم نه اینکه ایشون مدام درحال دیکته کردن نظرات و توصیه های خودشون برای زندگی ما باشن. مشکل اینه

لوس بازی فکر کنم برای سن 72 سال ی کم دیر شده اونم برای کسی که ادعای عقل کل بودن و بلوغ داره

عزیز من ایشون وقتی من هم نیستم همین کارو میکنه و پیش اومده زنگ میزنه به شوهرم که من با اسنپ نمیرم ماشین اونها کهنه است تکون میخوره پای من درد میگیره اما نمیدونم چطوری با همون پا ارتفاع ماشین ما رو میره بالا و یا 7 ساعت میشینه از شهر خودش تا شوشتر یا 12 ساعت تا آستارا اونم توی ی ماشین با 4 نفر یا مینی بوس میشینه و میره. ی کم آدم فکر کنه بد نیست

خخخخخخخخخخخخخخخخخخخ

عزیزم سنگینی ایشون روی دوش من نیست. علاقه ای هم به جنگ اعصاب هر روزه برای جلوگیری از توصیه هاشون توی زندگی خودم ندارم. شما کلا موضوع رو اشتباه متوجه شدید کسی از زندگی کردن ایشون ناراحت باید بشه که خودش زندگی نمیکنه. هر کسی زندگیش به خودش مربوطه اما تا جایی که اولا در رفتار و گفتارش تناقض نباشه در ثانی کاری به زندگی دیگران نداشته باشه. 

به نظر شما ی نفر که اصرار میکنه شما آخر هفته 400 کیلومتر توی برف و بارون راه بیفتید بیاید خونه من بعد دو روز دیگه میگه نه الان نیاید بعد دو هفته بعد میگه الان باید بیاید و ... چیزی جز تصمیم گرفتن برای دیگران و کنترل دیگران انجام میده؟ به نظر من اگر ایشون هم بفهمه همونطور که خودش رو عاقل میدونه دوتا آدم توی دهه 40 زندگی هم خودشون میدونن کی چه کاری انجام باید بدن مشکل حل میشه

یا مثلا ما جرات نداریم ی آزمایش بدیم باید جواب آزمایش را برای ایشون ارسال کنیم مخصوصا اگر مربوط به همسرم باشه تا ایشون ببینن نظر بدن توصیه کنن پیشنهاد بدن و .... اگر نفرستیم هم ناراحت میشن. در گزارش گیری هم که استاد هستن و پسرشون باید گزارش دکتر رفتن رو بده بگه دارو چی میخوره و .... 

شما به این چی میگید؟ من میگم با عرض معذرت فضولی، کنترل گری و خودشیفتگی مطلق

عزیزم برای اینکه اجازه ندیم برامون برنامه بچینه نیاز هست که شوهر آدم هم مشکل رو درک کنه و همراه باشه اما این مادر طوری رفتار کرده که پسرش فکر میکنه اگر خدا ی موجود بی نقص آفریده اون مادر ایشونه بعد هم وقتی من نمیخوام تابع برنامه ریزی های ایشون بشم من میشم مادرفولادزره و آدم بد قصه