وقتی که تاریخ می خوانم وحشتناک دلم می گیرد و قلبم به درد می آید.
از اینهمه ظلمی که بشر به همنوع خودش کرده است.
دیشب سرگذشت تلخ بومیان استرالیا را می خواندم.
چقدر وحشتناک بود...
استاد عزیزم واقعا باید تاریخ را از زوایای مختلفی خواند.
وقتی یک آمریکایی می خواهد تاریخ آمریکا را بنویسد سعی می کند خودش را بی گناه جلوه دهد. شاید جرات نکند بگوید که چند میلیون سرخ پوست را فقط در چند روز کشتند.
شاید شرمش بیاید بگوید ما با سرخپوست ها صلح نامه امضا کردیم ولی به وعده ی خود وفا نکردیم.
به چه حقی به سرزمین دیگران دست درازی کردند؟؟
چرا بومیان استرالیا را یکی یکی کشتند؟؟
دیشب دوباره تاریخ را از یک زاویه ی دیگر خواندم و باز تمام وجودم ماتم شد.
شما همیشه می گفتید علم مدون امروزی از اروپا آمده ولی اصلا به این معنا نیست که این کشفیات جاهای دیگری مثل چین و هند و ایران نبوده است.
بله درست است ، مردمانی در شرق خیلی چیزها را حتی زودتر کشف کرده بودند ولی آنها حریص نبودند ، آنها به ممالک دیگر دست درازی نکردند. نهایتا مراقب مرز خود بودند.
اروپایی ها باعث نابودی سرخ پوست ها، بومی های استرالیا و سیاه پوست های آفریقایی بودند و بعد هم حمله به هند و ویتنام و آن بمباران وحشتناک اتمی به ژاپن
استاد ای کاش این فرصت را پیدا می کردم که یک بار دیگر در کلاس تاریخ علم شما شرکت کنم و از شما بپرسم نمی شد علم گسترش پیدا می کرد بدون اینهمه جنایت و خونریزی ؟؟
کشف دارو برای نجات جان معدودی و به قیمت نابودی میلیون ها انسان دیگر ؟؟؟
و باز هم تاریخ تکرار می شود.
بشر هرگز عبرت نمی گیرد.
شاید راحت تر است که نداند یا اینکه خود را به ندانستن بزند
انگار ثروت و پیشرفت بدون خشونت امکان پذیر نیست.