چقدر آرزو داشتم مهاجرت کنم حتی تلاش کردم تمام آرزوم بود گریه میکردم شب و روز نشد که نشد چشم چپم یک ساله تار تار شده هر دکتر هم میرم میگن چیزی نی خو اگه چیزی نیس پس چرا تاره
از یک طرف بینی عمل کردم 5 سال تو نوبت بودم افتضاح شده
یا هر چی دیگه هم میخوام نمیشه اصلا کلا نمیشه نمیشه
فکر نمیکنم از من بدشانس تر تو کل جهان و هستی پیدا بشه. راضیم جای هر کی باشم جز خودم
دقیقا. یا نمیشه یا دست میزارم رو هر چی بدترین ورژن ممکنش میشه که به غلط کردن میوفتم میگم نخواستم بابا در این حد در کل بخدا خیلی خسته شدم کم آوردم. دلم میخواد بمیرم. بعضیا عین اب خوردن الکی الکی مهاجرت میکنن یا هر چی بتوان سریع اتفاق میوفته. حالا مهاجرت یک گوشه ی قشنگه نشدن هام بود هزاران مشکل دیگه هم هست خیلی اوضاعم داغونه....
منم همینم من از افسردگی دارو میخورم دوساله اصلا افتضاحم من ارزو دارم بمیرم تموم شه والا
تنها دلیلی که زندگی میکردم مامانم بود الانم اونم نیست دیگع اصلا کسی منتظرم نیست دیگه هرجا میرم و هر ساعتی میام
یه هفتع خونه دوستم بودم بابام نگفت دوستت کیه اصلا کجایی تو
خدا مادر گرامی ات رو بیامرزه عزیزم خانواده ی من همیشه با خشونت باهام رفتار میکنن. منم دارو داده دکتر تا یه مدت مصرف کردم گذاشتم کنار. حالم خوب نیست. بخدا که خیلی داغونم. یک ساله خیلی بدبیاری میارم نمیدونم تا کی قراره بدبخت عالم باشم و برام نشه
ارسال نظر شما
جدیدترین تاپیک های 2 روز گذشته
تاپیک های به روز شده
1 دقیقه پیش
1 دقیقه پیش
1 دقیقه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های 2 روز گذشته
داغ ترین های تاپیک های امروز