خواهرا من تازه عروسم ک اذیت میشم از این بابت من ۵ ماهی میشه ک تو عقدم تو اوایل نامزدی متوجه یه سری چیزا شدم که ساده گذر کردم گفتم یه دلیلی هست حالا ولی الان از این بابت خیلی اذیت میشم من نامزدم ساعت کاریش این طوری هستش ک تا ۵ ۶ بعد از ظهر سر کاره یه دو ساعتی هم برام وقت میذاشت بیرون میرفتیم مادر شوهر با ایجاد درگیری ذهنی و عاطفی زهرمارمون میشد ی چند باری با خودم گفتم بچه بزرگ کرده با سختی خب الانم باید عصای دستش باشه ولی الان میبینم اخه هر سری که ما بیرونیم باید اینجوری باشه من زیاد نمیرفتم بیرون فوقش ۲،۳ بار در هفته واقعا این اواخرا اذیت شدم به خاطر همین موضوع زودی عقد کردیم گفتن شاید درست بشه
بعد عقد سعی کردم هر روز بیرون باشیم الان میبینم هر روز یه با یه داستان جدید میاد که اون بیرون رفتنمون زهرمارمونبشه میریم شام یه قران هیچ لذتی از دوتایی بیرون رفتنمون نمیبرم مادر شوهر زنگ میزنه برامون فلان چیزو بگیر بیار برا شام بخوریم
یا میگه وقت سونوگرافی گرفتم بیا در حالی ک پدر شوهر صحیح سالم هستن میتونه کاراشو خواستشو پدر شوهر راه بندازه
از طرفی هم گفتم ک نامزدم تا ۵ بعد از ظهر سر کاره
پدر شوهر مغازشو زود میبنده میره خونشون زنگ میزنه برو بشین مغازه خب طفلکی نامزدم حتی وقت خوردن ناهار هم نداره من نگران اینم عروسی بگیریم بریم خونه خودمون این روال اینجوری پیش بره منم زنم خب دوس دارم شوهرم برا خونه خودمون وقت بذاره توجه کنه بهم اینجوری بشه ک خسته کوفته شبا میاد زودی هم میخوابه وقت دو کلمه رد بدل کردنم نمیشه که
چیکار کنم تورو خدا بگین شما بودین چی میکردین