من خیلی کاربری عوض کردم ، کاش کاربری اصلیم بودش ، اونوقت متوجه میشدی من ی آدم کاملا ریلکس و بدون حاشیه و بیخیال بودم
خیلی اذیتم کردن به اینجا رسیدم
معدمم پارسال مدت ها توی تنش و درگیری و استرس بودم زخم شد
الان کلی مشکل دارم ... متاسفانه من از ی نفر چندبار می‌گذرم بار آخر دیگه نمیتونم بگذرم تا زهرمو نریزم آروم نمیشم ، الان دلم سبک شده و حس خوبی دارم واقعا
اگه چیزی بش نمیگفتم واقعا داغون میشدم ...
و ممنون از وقتی ک گذاشتی🫂♥️
کاش دست خودم بود
خرابه های یک روح نمیتونن به حالت قبل برگردن
فقط دارم ارتباط مو کم میکنم تا به آرامش برسم
با مادرم تماس گرفتم توجیح شدن ک نیام تا هروقت ک خودم تونستم و دلم خواست اونوقت با خواست خودم میرم خونشون
امشب هم اومدن خونم برای دیدن پسرم و ازشون پذیرایی کردم و یچیزای رو راجع ب زن عموم براشون روشن کردم
موضوع زن عموم هم رفع و رجوع شد و بلاکش کردم فعلا دوتا مشکل حل شده
شما اسم همسرشو اوردی چرا میگی بحث مادرشوهر بوده؟
ورژن قبلی من
بچه نداشت ، افسردگی پس از زایمان و خیلی از مشکلات بعد بچه دار شدن رو تجربه نکرده بود
تمام زندگی سختم ی طرف ، موضوعات و مشکلات بعد بچه دار شدن ی طرف
من واقعا داغون شدم
۷ ساله این بشر زن عمومه و من ۸سال بود ک با عموم قهر بودم ، با وصیت پدر بزرگم مجبور به آشتی شدیم وگرنه من اصلا بااینا ارتباط نداشتم
