همین بعد از ظهر داشت شام میخورد داشت به خواهر کلاس دومیم میگفت فردا نرو مدرسه ابریزش داری مگه همیشه خوشحال نمیشدی تعطیل میشد
/ خواهرمو خیلی دوست داره بیشتر من/
بعد خواهرم گفت نه میخوام برم من گفتم بابا فک کنم ما رو اشتباه گرفتی من خوشحال میشم تعطیل میشه با شوخی اینم گفتم
بعد بشقاب برنج با ظرف خورشت برت کرد سر قالی گفت دهنتو ببند مگه با توعم گفتم خواهرت نره چرا با من دهن به دهن میشی... بعد گفت گمشو از جلو چشام رفتم تو اتاق بعد چند دقیقه با عصبانیت اومده تو اتاق میگه تو چرا گوه خوردی میکنی با من حرف میزنی آنقدر دوست دارم بزنم تو دهنت که همینجا سرت گیج بره بعد گمشد از اتاقم رفت بیرون
ایشالا امشب سرسو میزاره زمین صبح بلند نشه خودشو دخترش به حق امام حسین
همیشه یه روز خیلی خوبه بعد چند روز رو زهر مارمون میکنه اصلا هم به خواهرم از گل نازک تر نمیگه ببیند من چقدر عقده ای شده که برا خواهرم آرزو مرگ میکنم
تنها کاری که میکنه خرجمونو میده بعد میگه من مگه براتون چیزی کم گذاشتم عقده ای شدم دیونه شدم از دستش
ایشالا بره به درکککک بره بمیرههه بخوابه دیگه بیدار نشه ایشالا تازه این یکی از کاراشه