2777
2789

سلام ، خواهش میکنم اگه کسی نظر و تجربه ای داره که می‌تونه کمکم کنه بهم بگه 

من و همسرم هفت ماه پیش از هم جداشدیم و یک بچه شش ساله داریم ، توافقی بود و من حضانت بچه رو گرفتم و مهریه و همه چیز بخشیدم ، دلم راضی نبود اما مجبور شدم ..‌‌.از بعد طلاق چندین بار باهاش صحبت کردم که اگه یک درصد راهی هست و فرصتی هست برای برگشت بیا به هم فرصت بدیم بخاطر بچه ، و بعد متوجه شدم بلافاصله بعد از طلاق رفته دنبال ازدواج و البته هنوز ازدواجی اتفاق نیفتاده ، به شدت درمونده هستم و بخاطر بچم خیلی اذیتم چون باباش اصلا سراغی ازش نمیگیره و خیلی غصه میخوره که بابا چرا نمیاد بابا چی شد ، میدونم که باید قبلش فکر میکردم به این چیزا اما واقعا اون خودش زندگی رو نمی‌خواست و فقط میخواست بره ، هنوز هیچی نشده کلا بچه رو هم فراموش کرده 

من همش دنبال اینم که راهی پیدا کنم شاید این زندگی دوباره بخاطر بچه سر بگیره ... دلایل من خیانت های همیشگی بود با اعتیادش ... ولی اونقدر الان بچه وابسته من داره غصه میخوره که موندم چیکار کنم 

چطور بهش بفهمونم که بیاد و یه بار دیگه بهم فرصت بدیم 

بچه یه چیزی تو دلم مونده نگم میترکم😍

جاریمو بعد مدت‌ها دیدم، انقدرررر لاغر شده بود که شوکه شدم! 😳

پرسیدم چی کار کرده تونسته اون لباس خوشگلشو بپوشه تازه دیدم همه چی هم می‌خوره!گفت با اپلیکیشن "زیره" رژیم گرفته 
عید نزدیکه و منم تصمیم گرفتم تغییر کنم. سریع از کافه بازار دانلود کردم و شروع کردم، تازه الان تخفیف هم دارن! 🎉

شما هم می‌تونید با زدن روی این لینک شروع کنید

به نظرم سعی کن بچتو سرگرم و قانع کنی چون اون مرد حتی بچش چه از وجودشو رو نمیخواد چه برسه به شما وقتی زود رفته سراغ ازدواج یعنی اصلا شما رو نمیخواد خودتو اذیت نکن و به فکر ساختن یه زندگی جدید و عالی باش اوایل خیلی خیلی سخته اما کم کم عادت میکند هم خودت هم بچت

کاملا غلط شما زنی سست عنصر و معذرت میخواهم هول هستی که دوباره میخواهی به این آدم برگردی بچه هم بهانه ...

چرا سست عنصر و هولم ؟

گفتم بخاطر ناراحتیای این چند ماه بچه به شدت درمونده شدم تا جایی که به همچین چیزی رسیدم که برگردم به اون زندگی... نمی‌دونم شاید بچه ها فرق دارن شاید بچه من حساستره و نمیتونه دوری پدرشو تحمل کنه 

ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792