من پسرعموم و دوست داشتم
هی شعر استوری میکرد، من خودگیرم روشن بود به خودم میگرفتم😐😂
برای من خواستگار اومد این یه شعرای شکست عشقی میزاشت، من ناراحت میشدم با خودم میگفتم من که هنوز ازدواج نکردم چرا دلش شکسته من که جواب منفی دادم😐😂
یه بار هم نشستم برای دل شکسته اش گریه کردم خاک به سرم😐
فکر میکردم روش نمیشه بیاد بگه
خواستگارهارو رد کردم یه مدت گذشت، دیدم این بازم استوری غمگین میزاره، یکم شَک کردم🤣
پسرعموم با یه از دخترعموهام خیلی صمیمی، یه بار خواستم ازش حرف بکشم، گفتم نیما چشه؟ چرا استوری هاش این طوریه؟
گفت بابا این با یه دختره دوست بوده، دختره رو شوهر دادن این شب و روز نداره، اون شعرهارم برای اون میزاره
حتی براش شعر هم گفته
اونجا من دوتا دستام و بردم بالا محکم زدم تو مخ نداشته ام، چرا فکر میکردی برات استوری میزاره وقتی میتونه بیاد مستقیم باهات حرف بزنه
از اون موقع از شعر بدم میاد😑
خلاصه که خودگیرهاتون و خاموش کنید به خودتون نگیرید