من به مادرم وابسته ام اگ دوسه روز نبینمش دق میکنم دست خودم نیست اونم همینجوره اگ من دور بشم ب قول خودش روانی میشه😔ازطرفی شاید شوهرم مجبور بشه بره ی استان دیگه یه طرف زندگیم و شوهرمه که نمیتونم رهاش کنم تنهاباشه براخودش ی طرف مادرمه که سابقه بیماری روانی و اعصاب داره دست و دلم نمیره ترکش کنم میترسم خدای نکرده روزی ک ازدستش بدم حسرت بخورم که چرا مادرم تنها گذاشتم نمیدونم چکارکنم
نمیشه مامانتو با خودتون ببرید؟
عزیزم سخته تصمیم گیری، اما الان اولویت زندگی شما همسرتونه
من اینکارو کردم پنج ساعت از هم فاصله داریم تک دخترم هستم
مجبوری چاره ای نداری جز اینکه همسرت کاری کنه نرین
نمیدونم ولی منو انقد خانوادم اذیت کردن و مشکلاتشون رو دوشمه ک اگه شوهرم بره شهر دیگه الفرار میرم
پدرتون در قید حیات هستن؟ خواهر و برادر دیگه ای دارید؟
مادرتو‌با خودت ببر
من ده ساله دور از همه زندگی میکنم سالی دو بار میرم شهرمون ۱۲ ساعت راهمونه
من ۱۰ ساله دورم و هیچکس رو ندارم ۸ ساعت با خانوده م فاصله دارم
خب تو نرو ما هم یه فامیل داریم شوهرش راه دوره خودش نرفت شهر شوهرش موند پیش مامانش
همسرم دو هفته در ماه ماموریتیه شهر دیگه، منم ترجیحم این بود تو شهر خودم کنار خانوادم باشم
ارسال نظر شما
تاپیک های به روز شده
1 دقیقه پیش
1 دقیقه پیش
1 دقیقه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های 2 روز گذشته
داغ ترین های تاپیک های امروز