2777
2789
عنوان

بچه ها چیکار کنم

| مشاهده متن کامل بحث + 244 بازدید | 40 پست
برو ی جا دیگه زندگی کن نمون پیششون واس توم خدا بزرگ الکی خودت اون بچه رو اذیت نکن با فکر به اونا

عزیزم من که از خدامه.اما سالها کارکردم و پولشو گذاشتم و مشترک با مامانم این خونرو خریدیم.که بزرگترین اشتباه زندگیمو کردم.

الان نه میذاره بفروشیم که هرکی سهمشو برداره و جدا شیم.

انقد قیمت فضایی میده که کسی نیاد بخره.

نه میتونم بدم به رهن و برم جای دیگه

چون ورودیش مشترکه و  باز سروصدا میکنه و همرو میریزه سرم که منو با غریبه یجا گذاشته که عذابم بده . و اصلا مستاجر راه نمیده که بخوام بدم به رهن و اجاره.

خییییلیییی اذیتم میکنه بخدا.

افسردگی گرفتم

خواهرم هرروز اینجا پلاسه و میره بالا هرهر کرکر میکنن.

حالا جالبه تا چندسال پیش از ریخت هم بیزار بودن.  در حدی که خواهرم نفرینش میکرد همیشه و مامانمو فحش میداد.

نمیدونم یهو چیشد و چطور شد که عاشق هم شدن

چنان بلند بلند میگن و می‌خندن که آدم شاخ درمیاره.

انگاردوتا رفیقن بیشتر تا مادر دختر.

اما هرموقع منوبرم‌ بالا .خواهرم‌چنان سرسنگین میشه و سکوت  و اخم که چرا اومدی . همین خواهرم بسکه مادرمو پر کرد و با دروغ از من بد گفت و خودشو خوبه جا زد که وضع من این شد.

همین خواهرم که چندسال پیش.هرجا مامانمو میدید راشو کج میکرد.الان هر عروسی و دعوتی میشه باهم میرن .انقد مامانم بهش احترام میذاره که نگو..

اما من همین طبقه پایین

حتی به تعارف نمیگه مامانم که توام‌ بیا. نشین تنها تو خونت . گناه داری. حتی وقتی شوهرم‌نیست و ماموریته و من تنهام و با این حالم .بازم منو تنها میذارن و میرن.

در کل من هرجا باشم مامانمم باشه

یا تحقیرم میکنه.یا خرابم میکنه یا متلک میندازه یا چنان باهام دعوا میکنه که وقتی من و مامانم یجا باشیم پشت همه تو لرزه 

که الانه که مامانم بامن دعوا درست کنه و  جلو همه زن و مرد زیر فحشم میکنه و حتی چندبار خونه هرکی بودیم بیرونم کرده از خونه  طرف. بخدا نمیدونم چرا اینطوری شده

انگار بچش نیستم.دشمنشم. مدام یا خرابم میکنه یا دنبال اینه که حرصمو در بیاره. مثلا مدام جلو همه میگه بی‌شعور نفهم

چقد بی عقل بیشعوی.

حتی اگه بخوام یه لیوان آب بخورم میگه چقد بی عقل و بیشعوری .

عمدا میگه که خرابم کنه.

ولی بیا و ببین همین زن چطور با احترام با خواهرم حرف میزنه 

تا جایی که همه خاله هام و دایی هام و مادربزرگ و پدر بزرگم میگن چرا انقد این زن بین دوتا دخترش فرق میذاره.

چطور میخواد جواب خدارو بده

حتی خاله هام چندباری باهاش حرف زدن که خدارو خوش نمیاد.

چرا  انقد بین بچه هات فرق میذاری و هردفعه مامانم گارد میگیره و دعوا که نه کی گفته.

من کجا و کجا هوای این دخترمو داشتم و فلان وفلان.  اصلاااا قبول نمیکنه.

بخدا انقد که اذیتم میکنه و فرق میذاره  و تحقیرم میکنه احساس پوچی میکنم.افسردگی شدید گرفتم .خیلی پیش شوهرم خجالت میکشم. 


نمیدونم اگه این اسمش مادره.

پس نامادری چطوریه. 

اره بیمارستان مادرشوهرم با صدتا منت اومد هیچ کاری هم نکرد خودم بچمو شیر پوشک میکردم راه رفتم بدون کم ...

خب مامانت .خواهرت اینا چطور

چرا نیومدن هیچکدوم؟؟؟

چقد سخت گذشته

خب چطور با اون حالت و اون بخیه ها و درد سزارین 

به بچه میرسیدی عزیزم؟؟؟

بچه یه چیزی تو دلم مونده نگم میترکم😍

جاریمو بعد مدت‌ها دیدم، انقدرررر لاغر شده بود که شوکه شدم! 😳

پرسیدم چی کار کرده تونسته اون لباس خوشگلشو بپوشه تازه دیدم همه چی هم می‌خوره!گفت با اپلیکیشن "زیره" رژیم گرفته 
عید نزدیکه و منم تصمیم گرفتم تغییر کنم. سریع از کافه بازار دانلود کردم و شروع کردم، تازه الان تخفیف هم دارن! 🎉

شما هم می‌تونید با زدن روی این لینک شروع کنید

خب مامانت .خواهرت اینا چطورچرا نیومدن هیچکدوم؟؟؟چقد سخت گذشتهخب چطور با اون حالت و اون بخیه ها و درد ...

مامان باهاش قهر بودم چیزی تگفتم که زایمان بیاد ولی بعد ده روز فقط اومد برام کله پاچه چندنوع غذا آورد ولی کسی پیشم نموند شیاف ضددرده که بزنی میتونی پاشی دردنداری ولی بدون شیاف خیلی درد شدیده یه ده روزی شیاف بزنی تا زخمات زود جوش بخوره ولی به شرطی که غذا بخوری من بعد زایمان بی اشتهایی شدید گرفتم نمیتوتستم بخورم غذا زخمام دیر خوب شد داخل شکمم درد داشتم دیگ به زور غذا خوردم 

مامان باهاش قهر بودم چیزی تگفتم که زایمان بیاد ولی بعد ده روز فقط اومد برام کله پاچه چندنوع غذا آورد ...

بعد ده روز اومده که مثلا چیکار کنه؟؟اونجایی که باید می‌بود و نیاز داشتی نیومده.ده روزه اولم که سخت ترین روزاست و آدم پاره پوره. اونم نیومده. خب نمیومدی دیگه

بعد ده روز اومدی بگی چی مثلا؟؟؟

یکی درست مثل مامان منه.

ما خونمون دو طبقس.شوهرم مجبور بره ماموریت کاری.

ایم بی مجدان میدونه من حاملم و تنهام و شباهم کابوس میبینم همیشه. ببین چقد بد طینت و بد ذاته.

انداخت رفت خونه مادرش که من تنها باشم و بترسم

خدا نگذره از همچین آدمایی.  بذار زایمان کنم و سرپاشم

بخدا تا عمر دارم دیگه اسمشو نمیارم .نه اون نه خواهرم.

اگه دفعه پیش دوسال قهر بودم. اینبار بیست سال قهر میکنم.

دیگه از این بخیر و از من بسلامت.

بخواد پاشه بعد دهم من بیاد که همه چی رو از سر گذروندم

نمیذارم بیاد اصلا .جوری سرسنگین میشم که پاشه بره و دیگه برنگرده


بعد ده روز اومده که مثلا چیکار کنه؟؟اونجایی که باید می‌بود و نیاز داشتی نیومده.ده روزه اولم که سخت ت ...

عزیزم منم مثل تو هستن ن از مادر خواهر پدر هیچکدوم شانش نیاوردم شوهرمم حتی خوب نیست یه روز جواب پس میدهن همیشه وقتی محبت بقیه میبینم ناخودآگاه حسودیم میشه خدا بزرگه حتما شیاف بزن دردت کم بشه منت کسی نکش غذا هم از قبل چند نوع درست کن تا نخوای زیاد سرپا باشی یا اگ وضعت خوبه سفارش بده از بیرون

خب اصلا سندی داری که بگی خونه نصفش مال تو؟

اره قولنامس. و خداروشکر قولنامه دست منه. جای خوبی هم قایمش کردم. چندین و چند بار مامانم گفت بده و هربار گفتم نه 

وگرنه حالا بیا و ثابت کن نصف خونه مال منه.

چون همینجوری من خونرو خریدم  و پول دادم 

هی هرجا میشینه میگه نصف خونرو که دادم

به این دختره [یعنی من[

نصفه دیگشم بدم‌ به اون یکی دخترم دیگه....


هه

خوبه.

هم تا قرون آخرش پولشو از من گرفتی

هم هر جا میشینی میگی نصف خونرو همینجوری دادی بمن

آره بابا حتما...

برا همون به هر کلکی بود قولنامه رو گرفتم و قایمش کردم.

حالا باید هرطور شده از شرش خلاص شم

اما چطور نمیدونم بخدا

عزیزم منم مثل تو هستن ن از مادر خواهر پدر هیچکدوم شانش نیاوردم شوهرمم حتی خوب نیست یه روز جواب پس می ...

منم همینطوریم بخدا

تازه من ازدواج دوممه. 

اون یکی رو که با همین دخالت ها و حرف ها و توهینای مامانم و لج و لجبازیش با مادرشوهرم خراب شد و طلاق گرفتم.

بعدم بچمو که یک سال و نیمش بود ازم گرفتن و چنان دورش کردن که اصلا نمیدونم کدوم شهرو دیاره بچم.

وقتی هم که میخواستم بیارمش پیش خودم

مامانم حتی یک روز راه نداد بچمو گفت پرتش کن جای باباش.

حق نداری با بچه بمونی اینجا.منم ۱۹ سالم بیشتر نبود

نمیدونستم باید چیکارکنم

نه حرفه ای بلد بودم نه یه قرون پول داشتم.

اما همین خواهرم که اونم با شوهرش چند سال قبل ترش به مشکل خورده بود 

چنان مامانم 

بچشو کشید تو بغلش و چنان خواهرمو بچشو رو سرش گذاشت

که اصلا خواهرم نفهمید بچش چطوری بزرگ شد

هنوز که هنوزه که بچش ۱۳ سالش شده

مامانم میبره حموم و هنوز تو بغل مامانمه.

اونوقت طفل دوساله من هیچ جا نداشت.

حتی پول پوشکشم نداشتم.

بعدم مجبور شدم بچرو بدم به باباش

اونم از لج برد یه شهر و دیار دیگه 

زیر دست نامادری. دیگم هرکار کردم نشون نداد که نداد.

جالبه بعدش مامانم باز خودمو بدون بجه هم راه نداد خونش 

و بیرونم کرد  و اجبارا وسیله هامو فروختم و باهاش یه سوییت اجاره کردم

الانم که ازدواج دومه

و باردارم

مامانم باز داره با این یکی بچمم همینطوری میکنه و اذیت میکنه.

خدایا من نمیگذرم‌ . توام نگذر



منم همینطوریم بخداتازه من ازدواج دوممه. اون یکی رو که با همین دخالت ها و حرف ها و توهینای مامانم و ل ...

بمیرم چقدر سختی کشیدی شما منم دوتا بچه کوچیک دارم چندین بار خواستم به خاطر دست بزن فهاشی تهمتاش جدا بشم مادرم پشتمو خالی کرد منم تن دادم به زندگی اجباری زندگی نمیکنم فقط نفس میکشم مادرم هم از وقتی من راهنمایی بودم کار میکرد همیشه منو مینداخت خونه سنم کم بود تمیز کنم یا غذا درست کنم حالام یه اتاق از خونمون مغاره کرده و درآمد داره همیشه طلامیخره قایم میکنه ولی اگه بگی یه هزار کمک کنه ۱۹ سالگی با زور منو داد این شوهرم  هرچی گفتم میخوام درس بخونم نگذاشت ن چهره اش ته دلم بود ن خانواده داشت ن پول کلی سختی کشیدم چندین بارم خیانت کرد رفیق بازی دیگ مجبوری تا بچه هام بزرگتر بشن میمونم نمیتونم بچه هامو ول کنم ولی تحمل اینطور آدمی واقعا سخته همیشه تنهام با بچه هام خدا بزرگه عیب نداره میتونی سرپا بشی سعی کن از اول شوهرت کمکت کنه که بعدا زیرش فرار نکنه به اونم مسئولیت بده کاش یه روز ببینیم همین آدما تقاص پس بدهن چون زندگی مارو خراب کردم مادرم که اصلا نه بهم جهیزیه نه سیسمونی هیچی نداد براهمین شوهرم دهنش بازه فهش میده اگ منو میبرد بالا اینم جرات نداشت بهم بی احترامی کنه اصلا دوست نداره کسی بره خونش

ممنون عزیزم. توروخدا برام دعا کن.میترسم نتونم‌ از پسش بربیام.خیلی نگرانم.تازه یه سری داروگیاهی هم بر ...

بروعطاری خودش بهت میده یه پودره که همه چی داخلشه دستورشو اینترنت سرچ کن درست کن ب خدا میتونی فقط شیاف بگذار غذا هم چندین نوع درست کن خورش منظورمه بگذار فریزر روتخت یامبل هم بخواب بچه اتو وسایلاش هم کنارت راحت میتونی انجام بدهی سزراین باید راه بری تا زخمات زود خوب بشه غذای خوب بخوری سوالی داشتی بیا نی نی سایت کمکت کنیم

اره قولنامس. و خداروشکر قولنامه دست منه. جای خوبی هم قایمش کردم. چندین و چند بار مامانم گفت بده و هر ...

ببر پیش وکیل راهنماییت کنه ب نظرم خونه رو بفروش سهمتو بردار از اونجا برو چرا خودتو عذاب میدی قاضی دادگاه خودش میفروشه سهم تو رومیده چرا کنار همچین آدمی نشستی خواهرتم اگ خویب شده احتمالا میخواد خونه رو از چنگش دربیاره البته باسیاست وگرنه اونم میفهمه این چطور آدمیه

بمیرم چقدر سختی کشیدی شما منم دوتا بچه کوچیک دارم چندین بار خواستم به خاطر دست بزن فهاشی تهمتاش جدا ...

فقط آدمای زجرکشیده می‌فهمن درد آدمو.

باورت نمیشه

منم با بچه کوچیکم چندماه تو خونم تنها بودم و شوهرم خونه مادرش و مادرش نمیذاشت بیاد پیش من و گفت بشرطی میام خونه که مهریتو ببخشی.همه کالاهارو پس بدی .طلاهاتو بدی.

بعدم تهعد بدی که من ازدواج مجدد کنم و تو مشکلی نداشته باشی

اینطوری شاید هفته ای یبار اومدم یه سری زدم.

که همه اینا حرفای مادرشوهر لعنتی بود که بعد دیدم تو کاغذ نوشته و اینم تو جیبش بود و من پيدا کردم.

بخدا یه تو به مادرشوهرم نگفته بودم و اون اونطوری با من رفتار میکرد و همه مشکلشم لج وولجبازی با مامانم بود  و اینکه چون شوهر نداشت خودمختار بود.  از هیچکس حرف شنوی نداشت و اگه سه روز میگفت رو یه پا واستا،شوهرم وامیستاد. 

تا به اختلاف خوردیم سریه ماه شوهرمو زن داد که نتونه برگرده و آشتی نکنیم

خدا ازت نگذره زن هرجا هستی .تک به تک سلول‌های بدنم نفرینت میکنه .الهی روز خوش نبینی.

آخرشم بچمو گرفتن و بعد پنج سال کشمکش 

تو دادگاه شکایت و شکایت و شکایت.زد دماغمو شکست 

و از ترسی که شکایت نکنم‌ بیفته زندان

راضی شد مهریمو بده و تموم بشه.

منم‌ تا مهریرو گرفتم 

مامانمو که پایین شهر زندگی می‌کرد

خونشو فروختیم و پول خودمو گذاشتم روش

و خبرمرگم با هم یه دوطبقه تو یه جای نسبتا خوب خریدیم

البته یه دوطبقه با بافت قدیمی اما جای خوب.

بعده اون ،من هرروز سرکار بودم و هفت صبح تا ده شب سرکار و هرچی درآوردم هی خرج بنا و کارگر شد و هی گوشه کنار خونرو درست کردیم‌.

حالا مامانم میگه من زحمت کشیدم این خونرو نو کردم

هی برای کارگرا چای و غذا درست کردم

تو چیکار کردی.قدم از قدم برنداشتی. 

بعد خواهرم دوباره به مشکل خورد و خونه ای که من مردم تا پولش جور شد.

کل اسباب و اساسش آورد با بچش

نشستن تو خونه مامانم و با مامانم شروع کرد به زندگی.

جالبه روزی یه کاسه خون از سرمامانم برمیداشت 

بسکه اذیتش میکرد و بجشو انداخت رو مامانم

خودش آرایشگره اما برای اینکه پول کرایه نده. پس انداز کنه

حاضر نشد بره از  خونه مامانم.همينطوری عذابش داد و زندگی کرد تا بالاخره ازدواج کرد و تا زمانی که خونه جدید شوهرش براش گرفت 

هزارتومن کرایه نداد و تو خونه مامانم بود

اما مامانم نوقع اختلافم ،منو با جیب خالی پرت کرد بیرون و صبح تا شب سه شیفت کار می‌کردم که کرایه خونمو بدم

بعدم که اینجارو خریدیم. خواهر لاشخم اومد اینجا

 و مجانی سالها زندگی کرد

منم طبقه پایین بودم.

بعد پارکینگ طبقه پایینو باز کلی پول دادم و قرض کردم تا مغازه کردیم که مامانم بده اجاره و یه منبع درآمدی داشته باشه.چون دلم میسوخت که هیچ منبع درآمدی نداشت. 

به محضی که درست شد گفت‌ مگه برای من درست نکردی دلم میخواد بدم به بچم[یعنی خواهرم] بتوچه اصلا.

بعدم آبجیم مجانی مجانی اونجارو آرایشگاه کرد

تا من حرفی میزدم میگفت تو چیکاره ای 

نصف خونه مال مامانمه.

خودش داده بتوچه.‌.......

هییییی خواهر اگه بخوام‌تعریف کنم باید تا سه روز پشت سرهم بگم از کارای اینا.

میدونی وقتی پدرمادر اینطوری فرق بذارن بین بچه ها،

بچه ها ناخودآگاه باهم دشمن میشن

بماند که ابجی من خبرمرگش بیاد الهی

از من بزرگتره و من کوچیکتر و خیرسرم ته تقاری. 

ولی مث سگ‌بمن حسادت میکنه و ازمن زورش میاد

هروقت هرجا مهمونی بوده که رفیقامون بودن 

میدیدم منو نمیگن 

بعد تهش دیدم این حیوون نمیذاشته و می‌گفته خوشم نمیاد اون باشه

هروقت میریم بیرون اصلا دست تو جیبش نمیکنه که پول آژانسو بده.بابد همیشه من بدم. وقتی هم میگم بده میگه ندارم.یا وقتی میده هم میگه سهم خودتو بده مثلا اگه پونصد تا تک تومنی بمونه میگه بده زودباش کی میدی.

انقد قلب این دختر حسوده 

و هزارتا کار دیگه که اینجا نمیشه گفت.

بعد جالبه مامانم که بخاطری که این سگ پرش کرده

برگشته بمن میگه تو حسودی

از حسودی به خواهرت داری میمیری

آخه کدوم حسادت

من با اینکه کوچیکتره. هزاربار برای این نمک نشناس دووییدم و کار انجام دادم.

اما بخدا یادم‌نمیاد حتی یک قدم این برای من برداشته باشه

ببر پیش وکیل راهنماییت کنه ب نظرم خونه رو بفروش سهمتو بردار از اونجا برو چرا خودتو عذاب میدی قاضی دا ...

نیازی به اونا نیست عزیزم

بخوام بفروشم که کسی نمیتونه چیزی بگه

چون قولنامه به اسم منم هست.

اما خانوادش میریزن رو سرم که چرا اذیتش میکنی

اون یه زن تنهاس و فلان

براخمنن منتظرم بچم بدنیا بیاد ایشاله

بعد چندوقت بعدش

اگه راضی نشد بفروشیم.

پایینو میدم له رهن و میریم جای دیگه

دیگه خودش میدونه و غریبه ها.

بذاراذیتش کنن 

تا شاید قدر منو بدونه


ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778

جدیدترین تاپیک های 2 روز گذشته

گمشده😭

یسناسادات | 4 دقیقه پیش
2791
2779
2792