باباش گف بیا زمین اضافه دارم مستاجر نباش بساز
شوهرم رفت ساخت چن سال اونجا بودیم بعد گف میخوام بدمش اجاره
وقتی قبول نکردیم شکایت کرد
تخلیه کردیم رفتیم اجاره دیدیم داده پسر بزرگش بشینه
برادر شوهرم بعد چند سال تخلیه کرد رف شوهرمم زد اونجارو مصالح رو برداشت و فروخت ن بخاطر پولش میگف نگن احمق بوده
با پول مصالح برا من طلا گرفت ی قرونم تو جیبش نذاش
خانوادش فهمیدن دوباره کار ب دادگاه کشید ولی چون در پسر بودن قاضی ب پرونده نگاه نکرد ردش کرد
شوهرمم با کلی زحمت زمین خرید و ساخت موقع ساخت