بابام تازه فوت شده یه ماه و نیمه
خونه ما بودن خانوادم صبح این پاشد رف بیرون داداشمم قرار بود بزارع در خونه مامانم اینا خاسته بره حموم داداشم بعدشم سرکار ما هرچی زنگ زدیم از صبح تا بعدظهر گوشیش خاموش بود ته دلمون میگف اتفاقی افتاده براش
زنگ زدم شوهرم گفتم مطمئنی بردیش در خونه ازش خبر نداری صبح تا الا گوشیش خاموشه گف اره مطمئنم
دیگ ما مطمئن شدیم ک رفته خونه و احتمال دادیم گاز گرفتش دوراز جون ی نفر رو فرستادیم ک بره محل کارش گف نیومده اونجا دیگ ما ماشین گرفتیم اومدیم تا خونه مادرم اینا ب هول
رسیدیم خونه دیدیم نیست زنگ زدم شوهرم گفتم کجایی گف داداشت پیش منه خونتونم خاب بوده
منم دعوام شد باهاش گفتم چرا دوروغ میگی ما داغ دیده ایم از اول میگفتی با توعه مامانم تا مرز سکته رفته سر این دعوامون شد گف تو غلط کردی کلید خونمو ببری بدشون منم کلیدا و بچمو دادم بش و رف ک رف
پاک نکردم پیامارو. جدایی که راستشو بخوای هیچ رابطه ای دوستانه ای نبود اون بخاطر اینکه خیلی سر تر از من بود چ قیافه و ... حتی دوستم نشد با من ، من مثل احمقا فقط باهاش سکسچت میکردم اونم دیگه گفت بیاد تا س،کس کنه ک گفتم من عروسک جنسیت نیستم بیا بیشتر آشنا شیم ک بهم گفت تو فقط ج...ندمی و تمام هیس 💔 🥲 بعد گفتمش ک من دوست داشتم ک فیلم دادم وگرنه اینمه هستن ... گفتم خوشم میومد ازت حتی گفته بودم کاش همونقد دوست دارم دوسم داشتی
ولی می‌دونی من واقعاااااا زشتم خیلی زشت ، اونم خوب بود، حق دارن دوسم نداشته باشن
ارسال نظر شما
تاپیک های به روز شده
1 دقیقه پیش
1 دقیقه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های 2 روز گذشته
داغ ترین های تاپیک های امروز