مثلا ی نمونش
اولای زندگیمون شوهرم ساعت۱ اومد خونه میخایم نهار بخوریم ((خواهرش مبزنگیذ بیا منو ببر فلان جا! شوهرم میگفت تاره اومدم نهاربخورم(((( دبوانه از پشت گوشی داد میزد بیعرضهههه زنت نیمزاااارهههه حالا خودش شوهر مرده داشت ها حتی با شوهرش مبرفت بیرون میگفت بیا دنبالمون و
حتی انقدر بیشعوووره ی شب پاگشا خونه فامیل خودم بودیم زنگ زد گفت بیا مریضم منو ببر دکتررز دارم میمیرم خلاصه باهم رفتیمط دیدیم هیچیش نیست زنده زنده فقط سرماخورده ضمنا پدرش و شوهرش همه بودن خب چرا بااونا نمیرقت؟؟؟ بعدش اون اصلا براش مهن نیس با کسی برع همیشه ویلان همه جا میچرخه
فقط قضدش خراب کردن زندگی ما بود حالا نیمدمم چرا😐😐😐چون ازشون سرتر ام ار لحاظ مالی
اونام خیلی حرص پول میخورن کلا