شوهرم چهار روز هست چهار روز سر کاره تا اخر عمرمون هم این جوریه حالا شاید سخت تر بشه شرایط
اون چهار روزی ک نیست همش یا خونه مامانم یا مادرشوهرم خسته شدم این چ زندگیه
دو روز دیگه ک بچه بیاد تو زندگیمون اون بچه پدر میخواد. دوست داره پیشش باشه براش پدری کنه
هییی
با این شرایط نمیدونم چ کنم خسته شدم از همین الان کم اوردم
شغلش چیه
ببین اون ۴روزهارو تقسیم کن مثلا دوبارشو خونه خودت بمون یکبارشو خونه مامان یا دوباره بمون خونه خودت یکبارشو خونه مادرشوهر
بعد اونا که شوهرشون راننده س ممکنه هفته ای نباشه یا اونا که مهندسن عسلویه ممکنه دو هفته نباشن یا اونا که مهندس کشتی نفتین ممکنه ماهها نباشن چی بگن🤔
خوب خونه خودت بمون
آره سخته ولی تایمش خداروشکر خیلی طولانی نیست،خونه ی خودت بمونی احتمالا راحت تر باشی.
همش نرو‌خونه دیگران خوب یه هفته برو یه هفته نرو بشین خونه خودت
خب بشین تو خونت ما جنوبیم طرف ما مردا میرن خارج از کشور شیش ماه یبار میان زن هم سر خونع زندگیشه مگه حتما هر روز باید اینور انور باشی
سخت نگیر
از اول میدونستی دیگه‌ما چی‌بگین
خونتون چه طوریه؟ تو منطقه ی امنیه یا نه؟ آپارتمانیه یا ویلایی؟ من هم خیلی می ترسیدم اوایل ازدواجم، شوهرم هم ماموریت زیاد می رفت ولی خونمون آپارتمانی بود و منطقه ی بدی هم نبود خداروشکر.
اوایل شب تا صبح لامپ ها رو روشن می گذاشتم و بیدار می موندم، یه کم که گذشت لامپ ها رو خاموش می کردم ولی پای تلویزیون بیدار می موندم، کم کم ترسم کمتر شده بود پای تلویزیون خوابم می برد، کم کم دیگه عادی شده بودم به موقع می رفتم سرجام می خوابیدم.
شما هم اگر خود خونه و منطقش مشکلی نداره می تونی اینطوری کم کم با ترست مواجه بشی.
