من نزدیک ۴۰سالمه دکتری دارم کارباوجهه اجتماعی خوبی دارم مادرسه تابچه ام ولی برادرم که ۵۰ساله است هربار منومیبینه خخونه بابام یه انتقادی بالحن شدید ازم میکنه
مثلا چرا ورزش نمیکنی اینقدرچاقی
چرا دیدگاه سیاسیت اینه
چرا بچه تو اینجوری تربیت کردی
چرا شوهرت فلان کاررو کرد فلان کارو نکرد
نمی دونم ازحسودیشه نسبت بهم یا ازدلسوزیش یا نفهمیش که روابط خواهربرادری این نیست که هی عیب ایرارای بقیه روبه رخشون بکشی
اگرقراربراین رفتارباشه من صدتاعیب اززندگی اون میتونم بگیرم
تاحالا احترامشونگه داشتم ولی رواعصابمه به نظرتون چکارکنم هرآخرهفته که میرم خونه بابام میبینمش