ببین یچی میخوام بگم ترسناکه کسی میترسه نخونه لطفاااااااا نخونید اگر میترسیدددددد خانمای باردار و غیرباردار
مجرد بودم خونه مامانم با ۳ تا خواهر مجرد دیگم خواب بودیم یهو دیدیم توی اشپزخونه صدای افتادن سینی استیل اومد ما هم پیش هم خیاری خوابیده بودیم یهو چراغ اشپزخونه روشن خاموش شد و ما هم مات داشتیم نگاه میکردیم به اشپزخونه همش منتظر بودیم یکی بزنه از اشپزخونه بیرون میلرزیدیم و جیغ میزدیم اما اروم یهو قشنگگگگگگگگ ما تو پذیرایی خواب بودیم انگار یه گربه تو حال داشت میو میو میکرد با ترس و لرز و جیغ مامانم رفت نگاه کرد دید کسی نیست اما صدای گربه هست هیچوقت یادم نمیره از اون شب از گربه میترسم