تو قطار بودم کنارم یه آقایی بود
فکر کنم متاهل بود چون حلقه داشت
من هر چقدر با مهماندار قطار حرف زدم جام رو عوض کنه
گفت نمیشه و یه جوری تحمل کن
حالا خانومش زنگ زد آقا گفت کنارم یه خانوم نشسته
ولی نگران نباش خانم محترم و متشخصی هستش
بعد جلوتر یه جای دیگه خالی شد خودش رفت اونجا
به نظرتون چرا اینجوری گفت از کجا فهمید که
من اینجوری ام ؟؟
بابا اون می‌خواسته خیال خانومشو راحت کنه از بابت اینکه بدونه شوهرش کنار آدم خرابی ننشسته!
خواست زنش بهش گیر نده😂
حرف خاصی نزده احساس میکنم ذوق زده شدی😁
از سرسنگینیت و رفتار سطح بالات
ولی نگران نباش خانم متشخصی هستنش
والا اگر من بودم بیشتر بهم برمیخورد و عصبی میشدم انگار داره رو سرم منت میذاره که تعریف بکنه
یعنی هوا برت نداره من زن دارم .
توقع داشتی بگه چی کلی وصله ناجور بهت بچسبونه تو اون موقعیت که خانمش برای خونش تشنه بوده ؟
فکر کرده بخاطر اونه میخوای جا عوض کنی اینجور گفت تا دست از سر کچل مهماندار برداری و بفهمی کاریت نداره یکم هندونه داد زیر بغلت هم خیال زنشو راحت کنه
