اگه قصد سرزنش دارید لطفا نیاید
قضیه اینطوریه که منو محمد از تابستونه درگیریم اومد خاستگاری و پدرم راضی نشد تا همین هفته پیش که رضایت داد و اومدن خاستگاری و شیرینیمونو خوردن و نامزدی مونده واسه بعد عید
تقریبا دوماه پیش ی پسره اومد پيام داد بهم ک تو محمد و دوس داریو...بعد گفت من تورو دوس دارم من گفتم نه سنمون بهم نمیخوره و این اقا هر بار مزاحم من میشد و اخرش خودمو ب جای مادرم جلوه دادم و اونم ترسید و بلاک کرد و پيام نداد و تموم شد
حالا از این میترسم ک این آقا برع ب محمد چیزی بگه البته چیزیم نبوده مدرکی هم نداره...اما همش فکر بیخودی میاد تو ذهنم و روزامو خراب میکنه