2777
2789

قدیما ده تا میاوردن چجور از پس بحران روحیش بر میومدن

من دوتا اوردم الان حس میکنم درونم ی هیولایی که امروز فردا میاد بیرون 

پنجشنبه ای بحدی از همسرم متنفر بودم سر اسم بچم که دوسش ندارم  (داستانش تو تاپیکای قبلی هست)

چنان رویی نشونش دادم از من که همیشه بیش از حد مودب بودم بعید بود انگار من نیستم 

شام جوجه درست کرد پنجشنبه ای همسرم قشنگ کوفتش کردم این رفتارا انگار من نمیکنم یکی دیگست

چندین بار شده همسرم بچمو به اسمی که من دوست داشتم ناخوداگاه صداش کرده امشبم همینکارو کرد

 گفتم چرا اینجور میکنی چهل روزه بچه دنیا اومده مسخره کردی منو 

جواب داد خیلی پشیمونم که اسم رو تو انتخاب نکردی شبا همش کابوس میبینم گذاشتی من و بچها رو رفتی 

میگفت همش سرزنش میکنم خودمو 

حالا من چی جواب بدم خوبه 

گفتم یروز به عمرم مونده باشه میزارم و میرم

درصورتی که این جمله من نبود نمیدونم کی تو مغزم بجام حرف میزنه

نمیدونم متوجه شدید چی نوشتم یا ن چون خیلی گنگ نوشتم

چون خودم خیلی گنگم

فقط محض درد و دل بود

قدیمیا طفلکا اینقدر بار رو دوش شون بود که فرصت نمیکردن به این چیزا فکر کنن

بلافاصله بعد زایمان ، میرفتن سر باغ و مزرعه و دامداری

شش ماه بعد هم باز شکم شون جلو بود


از بعضی کاربرا يه اسكرين شاتايی تو گوشیمه كه فقط دوس دارم باهاتون به مشكل بخورم!  😂🤌🏻                                    

بچه یه چیزی تو دلم مونده نگم میترکم😍

جاریمو بعد مدت‌ها دیدم، انقدرررر لاغر شده بود که شوکه شدم! 😳

پرسیدم چی کار کرده تونسته اون لباس خوشگلشو بپوشه تازه دیدم همه چی هم می‌خوره!گفت با اپلیکیشن "زیره" رژیم گرفته 
عید نزدیکه و منم تصمیم گرفتم تغییر کنم. سریع از کافه بازار دانلود کردم و شروع کردم، تازه الان تخفیف هم دارن! 🎉

شما هم می‌تونید با زدن روی این لینک شروع کنید

قدیمیا وقت نمیکردن افسردگی بعد از زایمان بگیرن، اونا بارداری بعد از زایمان داشتن.


من یه خانم شاد و سرحالم که تمام قد پای زندگیم ایستادم.🤗🤗🤗 یه آدم قوی که داره روی زندگی رو کم میکنه! 😊😊😊من بدون وجود پارتی، شانس و هرچیز دیگه ای به خواسته هام رسیدم. با وجود دو چیز✌ اول لطف خدا دوم همت و تلاش خودم. بابت این موضوع به خودم افتخار میکنم💪💪💪 یه رفیق واسه عشق زندگیمم❤❤❤❤❤ من یک تکیه گاهم، خیالت تخت عشقم، من پشتتم😘😘 روزای خوب رو ساختم بازم میسازم😄

قدیما بچه بزرگ خانواده بقیه بچه هارو بزرگ میکرد، من یادم نمیاد مادرم منو تر و خشک کرده باشه همه کارامو درس و مشق و این چیزارو خواهر بزرگم انجام میداد

یکی هر روز به مردم هدیه میداد، یکی هم هر روز به مردم لگد میزد. بعد از چند وقت اونی که هدیه میداد دیگه هدیه نداد و اونی که لگد میزد دیگه لگد نزد. از اون روز به بعد اونی که هدیه میداد شد ادم بده چون دیگه هدیه نمیداد و اونی که لگد میزد شد ادم خوبه چون دیگه لگد نمیزد

یه شیطون کوچیک روی گردن همه ما نشسته امر می‌کنه به حرف بد و به کار بد ،شما تازه زایمان کردی بدنت هم ضعیف تره و راحت هم ضعیف تر شده ،یکم ذکر بگو ،نماز بخون ،تمرین سکوت کن ،از شوهرت معذرت بخواه و...قدیما زن ها با معنویات روحیه خوبی داشتن

قدیمیا طفلکا اینقدر بار رو دوش شون بود که فرصت نمیکردن به این چیزا فکر کننبلافاصله بعد زایمان ، میرف ...

بخدا منم دغدغهام زیاده

کار برای خودمه دفتر معماری دارم رو هواست الان بعد زایمانم

سه هفته دیگ دفاع ارشدمه

کلی کار تحویل داده نشده دارم کلی چک دارم حقوق و بیمه کارمندا 

تا خرتناق کار دارم


طبیعیه عصبی هستی متوجه شدم حالت رو بچه دنیا اومده زندگیت شلوغه سخته اوایل کم کم اروم میشی

بخدا نمیدونم چمه بعضی وقتا میگم بگیرم همسرمو اینقدرررر بزنم 

یوقتاییم میگم چرا نزدیکم نمیاد

هفته پیش به همسرم میگم اصلا حرف رابطه داشتنو نمیزنی برگشت جواب داد خودت گفتی تا بچه یکسالش شه نزدیکم شی پاتو میشکنم🫥😢😢😢😢😢من اصلا یادم نمیاد اینجور بگم اصلا این ادبیات مال من نیست

منم گاهی حس میکنم حرفایی که میزنم حرفای من نیست انگار فقط تماشاچی ام .. بعد از یه دوره ی خیلی سخت ، ...

افرین منم ادما برام بی اهمیت تر شدن

سر بچه اول اینقدر شیر دادن برام مهم بوددد الان خودمو اذیت نمیکنم زیاد کمرم درد بگیره شیر خشک میدم

قبلا اول ناهار شام پسر بزرگمو میدادم الان خودم اول میخورم 

قدیما بچه بزرگ خانواده بقیه بچه هارو بزرگ میکرد، من یادم نمیاد مادرم منو تر و خشک کرده باشه همه کارا ...

باز زاییدن که بود 

چرا اینقدر زوار من با دو‌بچه در رفت اخه

ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792
داغ ترین های تاپیک های امروز