بچه هابحاطر کمال احترام وناشناس بودن ترجیح میدماسم شهرو نگم
من عاشق شهر مادری ام شدم تمامعمرم تو تهران بودم ولی هرچند سال ی سری میریم شهر مادری ام ک مرزیه
و متاسفانه امکانات کمی داره معمولا گاز قطعه ویا ی اتفاقی براش میوفته خلاصه مردممجبورن از کپسول گازی استفاده کنند عده ای توشهرش البته کوچیکه تنور زغالی دارن وزمستون ک نمیشه رو بخاری وگاز حساب کرد کرسی دارن
اما صلح وصفا فراوون
زن ها مثل تهران انقدرا آزاد نیستند واگه خیلی خوشتیپ بگردی احتمال زیادی مورد متلک ونگاه هرز آلود مردها قرار بگیری
اما هواش بشدت صاففففف مردمش مهربون خوش اخلاق باصبر وقناعت
ومنم یکی از آشناهامون گفت کارتو بانک برام جور میکنه
و تو اون شهر ب راحتی میتونم کارکنم
بچه ها من عاشقش شدم بخصوص هوای پاکه وقتی میرم حالم خوب میشه
البته ی خونه هم اونجا داریم و۳تا اتاق داره و حیاط بزرگ
ک الان دست مستاجره
خیلی دوست دارم برم اونجا بشینم حتی حاضرم با تنور برم نون بپزم راستش از طعنه ی فامیلامون ک اومدن تهران میترسم میگن کاروبار نیست
تو دیگه انقدر آزاد نیستی و...
اما من دیدم ک زن ها باحجاب آزاد بودن
بنظرتون برم راستش بشدت از تهرلن شلوغ خسته شدم
ومیگن سرما انقدر زیاده ک زمستونا یخ میزنی ولی وقتی میریم زیر کرسی انقدر کیف میده خدایاااا
بنظرتون برم ؟