منم برا همتون میفرستم هرکی تا نصف شب پیام براش اومد بیاد اینجا بگه
دعا میکنی بش برسم؟ خیلی سختی کشیدم بخاطرش..یه صلوات برام بفرس امام حسین تورو ب رقیه ات تا محرم حاجتمو بده دارم جون میدم😭😭😭دعا کن اگ ازدواج کرد هیچوقت اون روز منی نباشه تو این دنیا .چون مجبورم با خنده و شادی برم عروسیش نمیشه نرم ...خیلی بده دعام کن .خدایا امام زمان معجزه کنین برام😓.امام رضااااا تورو ب خدا کمکم کن دست تو دستش بیام حرمت.خدایا توروخدا
من دو سال تمام بیهوده یه مسیر طولانی رو برای درمان حضوری پسرم میرفتم که بی نتیجه بود.😔 الان 19 جلسه گفتاردرمانی آنلاین داشتیم و خودم تمرین میگیرم و کار میکنم. خدارو شکر امیرعلی پیشرفت زیادی داشته 😘
اگه نگران رشد فرزندتون هستین خانه رشد عالیه. صد تا درمانگر تخصصی داره و برای هر مشکلی اقای خلیلی بهترین درمانگر رو براتون معرفی میکنن من از طریق این لینک مشاوره رایگان گرفتم، امیدوارم به درد شما هم بخوره
اره بیرون میرم دانشگاه میرم خواستگار زیاد میاد اما هر کدوم که میاد تیکه ای از اعتماد به نفس منو میکن ...
چرا اعتماد به نفس تورو ببرن اخه
انشالله بهترین واست پیش بیاد فقط باور نکن که وقتت گذشته
در کوچه ام،در یک کوچه خلوت وبی کس راه میروم.بدون نگاه به پشت سر،درنقطه ای که راهم را تاریکی فرامیگیرد،گویی رویایی میبینم که درانتظارماست.آسمان سیاه با ابرهای خاکستری پوشیده شده.گویی رعد وبرق پنجره ی خانه هارانشانه گرفته.عالم وآدم درخوابند،فقط دو دوست بیدارند.یکی منم ودیگری پیاده روهای خلوت
خب وقتی سطح پایین میاد حس میکنم لیاقت من اینه برا همین
نه عزیزم این چه حرفیه میزنی اخه
این اصلا ربطی به تو نداره که اونا حالا یا آشنا بودن یا فامیل اونم بخاطر اینکه فکرمیکنن راحت به دست میایی درحالیکه تو خیلی بهتر از حرفایی
در کوچه ام،در یک کوچه خلوت وبی کس راه میروم.بدون نگاه به پشت سر،درنقطه ای که راهم را تاریکی فرامیگیرد،گویی رویایی میبینم که درانتظارماست.آسمان سیاه با ابرهای خاکستری پوشیده شده.گویی رعد وبرق پنجره ی خانه هارانشانه گرفته.عالم وآدم درخوابند،فقط دو دوست بیدارند.یکی منم ودیگری پیاده روهای خلوت
میدونی بیشتر این پدر و مادر سمی اذیتم میکنن دیگه نمیتونم تحملشون کنم دنیاشون با دنیای من فرق داره و ...
درکت میکنم من خودمم اینقدر کشیدم که الان دیگه اعصابم شدیدا ضعیف شده خیلی به خودم آسیب میزنم .
خودم میگم اینقدر طرز فکر و رفتارامون فرق دارن که انگار من بچه این خانواده نیستم
در کوچه ام،در یک کوچه خلوت وبی کس راه میروم.بدون نگاه به پشت سر،درنقطه ای که راهم را تاریکی فرامیگیرد،گویی رویایی میبینم که درانتظارماست.آسمان سیاه با ابرهای خاکستری پوشیده شده.گویی رعد وبرق پنجره ی خانه هارانشانه گرفته.عالم وآدم درخوابند،فقط دو دوست بیدارند.یکی منم ودیگری پیاده روهای خلوت
به زور منو نگه داشتن میدونم ته دلشون میخواد منو بیرون بندازن به خاطر آبرو اینکار و نمیکنن زخم هایی ک ...
چرا به زور؟
منم یکبار بهم گفتن میدونی چرا نمیزاریم بری بیرون تو جامعه ازدواج کنی چون آبروی مارو میبری
هعی خدا
در کوچه ام،در یک کوچه خلوت وبی کس راه میروم.بدون نگاه به پشت سر،درنقطه ای که راهم را تاریکی فرامیگیرد،گویی رویایی میبینم که درانتظارماست.آسمان سیاه با ابرهای خاکستری پوشیده شده.گویی رعد وبرق پنجره ی خانه هارانشانه گرفته.عالم وآدم درخوابند،فقط دو دوست بیدارند.یکی منم ودیگری پیاده روهای خلوت