اگه شوهر خواهرتون بچه تون اذیت کنه چی کار می کنید

اوایل بهش گفتم ولی بعدش اینقدر اذیت و آزار ها زیاد شد که بچه گریه می کرد ،حتی یه شب خیلی بد دعواش کردن به خاطر کاری که نکرده بود تب کرد و کهیر زد ،منم عصبی شدم واقعا،چون این بچه ها رو خودم تنهایی تو شهر غریب بزرگ کردم از اول هیچ کس کنارم نبود هیچی اندازه آرامش اونا واسه ام مهم نیست و خوشحالیشون ،باز مادر یا پدرم بود می بخشیدم ولی شوهر خواهرم حق نداره تو خونه پدر من با بچه ام بد رفتاری کنه

خدا نکنه عزیزم سلامت باشی ،خودم که حس می کنم از قصد این کارها رو کرد که دیگه نرم چون یکی از دخترهای فامیل هم که به خواهرم نزدیکه  بهم قبلا گفته بود که خواهرت دوست نداره و بهت حسادت می کنه و همه‌اش ازت بد میگه مواظب خودت باش ولی من باور نکردم فکر کردم داره دو بهم زنی می کنه ،بعدم چتاش‌ با خواهرم نشون داد فهمیدم راست میگه دوست نداره اصلا من و بچه هام بریم خونه پدرم  یا عروسیش و...

نه تنها چیزی نمی گفتن به منم گفتن این که گلایه کردی یعنی بی احترامی بهش و ناراحتش کردی ،یه جوری انگار اون حق داره هر حرفی بزنه و هر کاری کنه ولی کسی حق نداره بهش حتی گلایه کنه که آقا ناراحت نشه یه وقت ولی خون دل خوردن بچه من واذیت شدنمون واسشون فاقد اهمیته،خواهرم و مادرم که کلا اعتقادشون اینه ایشون از معصومین هستن و قول و فعلش حجته هر کاری کنه خوبه ،حتی داداشم کتک می‌زد و تحقیرش می کرد با حرفاش  مامانم و آبجیم می گفتن شوخی می کنه باهاش